آیا منظور از اولی الامر صاحبان قدرتاند؟
صاحبان قدرت
عدهاى بر این باورند که اولىالامر، حاکمان و صاحبان قدرت هستند.
«اولى الامر منکم ذوى الامر»([۲])
این نظریه بیشترین طرفدار را در بین اهل سنت – به خصوص اهل حدیث – دارد. قبل از نقد نظر یاد شده این سؤال مطرح است که چرا بیشتر اهل سنت به این نظر رسیدهاند؟
در پاسخ این سؤال باید گفت: اهل سنت در منابع حدیثى خود روایاتى دارند که چون نتوانستهاند مصداق درست آنها را تشخیص دهند، بناچار به این نظر گرایش پیدا کردهاند که صاحبان قدرت را اولىالامر بدانند؛
الف – روایاتى که مىگوید: نباید با صاحبان امر درگیر شوند؛
«عن عباده بن الصامت قال: دعانا النبى| فبایعناه فکان فى ما اخذ علینا ان بایعناه على السمع و الطاعه و الا ننازع الامر اهله الاّ ان تروا کفرا بواحا عندکم من الله فیه برهان.»([۳])
عباده بن صامت مىگوید: رسول خدا | ما را خواست و ما با او بیعت کردیم. از مواردى که بر آن بیعت کردیم این بود که تسلیم باشیم و با صاحبان امر درگیر نشویم مگر این که کفر آشکارى را ببینیم که دلیل قطعى از طرف خداوند داشته باشد.
پیشتر بیان کردیم که رسول خدا | این مسأله را چند بار تکرار کرده است و آنچه عباده بن صامت نقل مىکند جریان بیعهالحرب است. در جریان حجهالوداع نیز رسول خدا | چندین بار تأکید کرده است که اصحاب بعد از او با صاحبان امر درگیر نشوند.
ب – روایاتى که مىگوید: هر کس بدون پیروى از امامى بمیرد به مرگ جاهلى مرده است؛
«قال رسول الله |: من مات بغیر امام مات میته جاهلیّه.»([۴])
هر کس بدون پیروى از امامى بمیرد، به مرگ جاهلى مرده است.
ج – روایاتى که خروج بر سلطان را منع مىکند؛
«من کره من امیره شیئا فلیصبر علیه، فانّه من خرج عن السلطان شبرا مات میته جاهلیه.»([۵])
هر کس از حاکمش کار ناخوشایندى دید باید صبر کند؛ زیرا هر کس به اندازه یک وجب بر حاکم خروج کند به مرگ جاهلى مرده است.
د – روایاتى که اطاعت از سلطان را واجب شمرده است؛
«من خلع یدا من طاعته لقى الله یوم القیامه لا حجّه له و من مات و لیس فى عنقه بیعه مات میتّه جاهلیّه.»([۶])
هر کس دست از اطاعت سلطان بردارد، روز قیامت در حالى خداوند را ملاقات خواهد کرد که حجتى ندارد و هر کس بمیرد و بیعت امامى در گردنش نباشد به مرگ جاهلى مرده است.
هـ- روایات اثنا عشر خلیفه که پیشتر بیان شد، نتوانستهاند آن را بر خلفاى بعد از پیامبر تطبیق دهند و روایات دیگر، به ویژه با توجه به آیه مورد بحث که اطاعت از اولىالامر را بدون قید و شرط واجب مىکند و از این اطلاق عصمت به دست مىآید و از طرفى جانشینى رسول خدا | که قابل انکار نیست و آنان که در صدر اسلام چه بنىامیه و چه بنىعباس قدرت را به دست گرفتند عموما افراد فاسد، فاجر و منحرف از دین بودهاند. مجموع این عوامل باعث شد تا آنان نه تنها عصمت را در جانشین رسول خدا | یا به تعبیرى در امام شرط ندانند، بلکه شرط بودن عدالت را هم نپذیرفتهاند و هر کس به هر شیوهاى که قدرت را به دست گرفت او را امام خوانده و قیام علیه او را نیز ممنوع شمرده و متابعت از او را هم لازم دانستهاند.
به سخنان احمد بن حنبل، پیشواى حنابله، توجه کنید:
«السمع و الطاعه للائمه و امیرالمؤمنین البرّ و الفاجر و من ولى الخلافه فاجمع الناس و رضوا به و من غلبهم بالسیف و سمى امیرالمؤمنین و الغز و ماض مع الامراء الى یوم القیامه البرّ و الفاجر و اقامه الحدود الى الائمّه و لیس لاحد ان یطعن علیهم و ینازعهم و دفع الصدقات الیهم جائز من دفعها الیهم اجزأت عنهم برّا کان او فاجرا و صلاه الجمعه خلفه و خلف کل من ولى جائزه اقامته و من اعادها فهو مبتدع تارک للاوثار مخالف للسنّه.»([۷])
باید مطیع رهبران و پیشواى مسلمانان – چه صالح و چه فاجر – بود. همچنین باید از هر کسى که خلافت را به دست مىگیرد و مردم قبولش دارند اطاعت کرد. همچنین باید مطیع هر کسى بود که با زور اسلحه قدرت را به دست گرفته و خود را امام مسلمانان نامیده است. جنگیدن همراه حاکمان تا قیامت جایز است، چه حاکمان صالح و چه حاکمان فاسد. اجراى حدود شرعى به عهده حاکمان است و هیچکس حق ندارد آنان را نقد کند یا علیه آنان قیام کند و با آنان درگیر شود. پرداخت صدقات به آنان جایز است و هر کس صدقات را به آنان بپردازد وظیفهاش را انجام داده است؛ چه آنان صالح باشند و چه فاجر.
نماز جمعه پشت سر امام و هر کسى که قدرت را به دست بگیرد، جایز است و هر کس چنین نمازى را اعاده کند بدعتگزار و مخالف سنت و آثارِ رسیده است!
از این سخنان نباید در شگفت شد و این گونه اظهار نظر کردن و فتوا دادن اختصاص به احمد بن حنبل ندارد بلکه اکثریت اهل سنت چنین نظرى دارند. ابوجعفر طحاوى از دانشمندان مشهور حنفى مىنویسد:
«و لا نرى الخروج على ائمّتنا و لاولاه امرنا و ان جاروا و لا ندعوا على احد منهم و لا ننزع یدا من طاعتهم و نرى طاعتهم من طاعات الله عزّوجلّ فریضه علینا مالم یامروا بمعصیه.»([۸])
ابوالحسن اشعرى بنیانگذار مکتب اشاعره نیز در تبیین عقاید مورد اتفاق اهل سنت مىگوید:
«و یرون العید و الجمعه و الجماعه خلف کل امام برّ و فاجر… و یرون الدعاء لائمّه المسلمین بالصلاح و ان لا یخرجوا علیهم بالسیف و ان لا یقاتلوا فى الفتن.»([۹])
اهل سنت بر این عقیدهاند که نماز عید، جمعه و جماعت پشت سر هر امامى جایز است؛ چه صالح باشد و چه فاسد… و بر این عقیدهاند که باید براى پیشوایان مسلمانان دعا کرد و این که نباید علیه آنان قیام مسلحانه کرد و در آشوبهاى علیه آنان نباید شرکت جست.
ابوبکر باقلانى از دانشمندان معروف اهل سنت در این باره مىگوید:
«ان قال قائل ما الذى یوجب خلع الامام عندکم؟ قیل له: یوجب ذلک امور، منها کفر بعد ایمان و منها ترکه الصلاه و الدعاء الى ذلک و منها عند کثیر من الناس فسقه و ظلمه بغضب الاموال و ضرب الابشار و تناول النفوس المحرّمه و تضییع الحقوق و تعطیل الحدود و قال الجمهور من اهل الاثبات و اصحاب الحدیث لا ینخلع بهذه الامور و لا یجب الخروج علیه، بل یجب وعظه و تخویفه و ترک طاعته فى شىء ممّا یدعوا الیه من معاصى الله.»([۱۰])
اگر کسى بپرسد به نظر شما چه چیزهایى باعث سلب مشروعیت حاکم مىشود؟ به او گفته مىشود: کافر شدن، نماز نخواندن و مردم را به بىنمازى تشویق کردن، و نزد بیشتر مردم [اشتهار داشتن به] فسق و تجاوز به اموال مردم، تازیانه زدن به مردم، کشتن بناحق مردم ، از بین بردن حقوق مردم و اجرا نکردن حدود الهى، ولى اکثریت اهل حدیث بر این باورند که اگر حاکم همه کارها را هم انجام دهد مشروعیت خود را از دست نمىدهد و نباید علیه او قیام کرد، بلکه باید او را موعظه کنند و از پیامدهاى کارهایش بترسانند و در جایى که دستور به گناه مىدهد، از او اطاعت نکنند!
قرطبى از سهل بن عبدالله نقل مىکند:
«اطیعوا السلطان فى سبعه: ضرب الدراهم و الدنانیر و المکائیل و الاوزان و الاحکام و الحج و الجمعه و العیدین و الجهاد و… و اذا نهى السطان العالم ان یفتى فلیس له ان یفتى فان افتى فهو عاص و ان کان امیرا جائرا.»([۱۱])
در هفت چیز از حاکم اطاعت کنید: پول رایجى که منتشر مىکند، معیارهاى سنجش اشیایى که مشخص مىکند، احکامى که صادر مىکند، در گزاردن حج، نماز جمعه، نماز عیدین و جهاد… و اگر عالمى را از فتوا دادن منع کرد عالم حق ندارد فتوا بدهد و اگر فتوا بدهد گناهکار است، حتى اگر حاکم، شخصى ستمگر باشد.
براستى مىتوان این سخنان را به خدا و پیامبر | نسبت داد و گفت خداوند دستور داده است از حاکم فاسق، فاجر و… اطاعت کنید، حق ندارید علیه آنان شورش و از دستور آنان سرپیچى کنید و نباید سخن حق و حکم خدا را بگوئید؟ این چنین سخن گفتن و تسلیم محض حاکمان جور و ستم بودن برخلاف قرآن، سنت، عقل و فطرت سلیم انسانى است. در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت.
([۱]) تفسیر، قرطبى، ج ۵، ص ۲۶۰.
([۲]) صحیح، بخارى، کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبرى، ج ۴، ص ۴۲۱، حدیث ۷۷۷۰؛ سنن، ابن ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدى، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابى شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه لابن ابى عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند ابى عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشى، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰.
([۳]) صحیح، البخارى کتاب الفتن باب دوم، حدیث ۷؛ صحیح، مسلم، کتاب الاماره باب وجوب طاعه الامراء؛ السنن الکبرى، ج ۴، ص ۴۲۱؛ حدیث ۷۷۷؛ سنن، ابى ماجه، ج ۲، ص ۹۵۷، حدیث ۲۸۶۶؛ الموطأ، ص ۳۹۲، حدیث ۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۱۴ و ۳۱۹؛ مسند، الحمیدى، ج ۱، ص ۱۹۲، حدیث ۳۸۹؛ مصنف، ابن ابى شیبه، ج ۸، ص ۶۱۴، حدیث ۱۴۹؛ السنه، لابن ابى عاصم، ص ۴۸۰، حدیث ۱۰۲۹؛ مسند، ابى عوانه، ج ۴، ص ۴۰۶، حدیث ۷۱۱۹؛ مسند، الشاشى، ج ۳، ص ۱۱۹، حدیث ۱۱۸۰؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبّان، ج ۷، ص ۳۹، حدیث ۴۵۳۰.
([۴]) مسند، احمدبن حنبل، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند، ابى یعلى، ج ۱۳، ص ۳۶۶، حدیث ۷۶۷۵؛ المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۸۸، حدیث ۹۹۱۰؛ مسند، الطیالسى، ص ۲۵۹، حدیث ۱۹۱۳؛ السنه، لابن ابى عاصم، ص ۴۸۹، حدیث ۱۰۵۷؛ الاحسان، بترتیب صحیح ابن حبان، ج ۷، ص ۴۹، حدیث ۴۵۵۴؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۲۲۴.
([۵]) صحیح، مسلم، ج ۶، ص ۲۱؛ صحیح، البخارى، ج ۹، ص ۸۴، حدیث ۵ و ص ۱۱۳، حدیث ۷؛ سنن، الدارمى، ج ۲، ص ۱۶۶، حدیث ۲۵۱۵؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۲۷۵، ۲۹۷، ۳۱۰؛ المعجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۱۲۴، حدیث ۱۲۷۵۹؛ السنن الکبرى، لبیهقى، ج ۸، ص ۱۵۷.
([۷]) تاریخ المذاهب الاسلامیه، لابى زهره، ج ۲، ص ۳۲۲.
([۸]) شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۰.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی