2 مهر 28, 1400

ارشاد و هدایت امام زین العابدین

ارشاد و هدایت امام زین العابدین:

شیخ مفید می‌نگارد: شخصی از اهل بیت حضرت زین العابدین  به حضور آن حضرت آمد و به آن بزرگوار ناسزا گفت ولی آن حضرت در جوابش چیزی نفرمود. موقعی که آن شخص رفت زین العابدین متوجه اهل مجلس شد و فرمود: شنیدید که این مرد به من چه گفت اکنون من دوست دارم که همه با هم نزد او رویم و من جواب ناسزاهای او را بگویم؟ حضار مجلس گفتند: مانعی ندارد، ما هم مایل بودیم که شما جواب او را میدادی. حضرت زین العابدین نعلین‌های خود را پوشید و حرکت کرد، پس از حرکت این آیه شریفه را تلاوت می‌فرمود: { وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ}

راوی می‌گوید، وقتی آن حضرت این آیه را تلاوت فرمود: ما فهمیدم که آن بزرگوار به آن شخص بدگوئی نخواهد کرد. همین که نزدیک منزل آن مرد رسیدیم امام وی را صدا زد و فرمود: بگوئید: علی بن الحسین آمده. وقتی آن شخص دریافت که حضرت زین العابدین  آمده گمان کرد آن بزرگوار در صدد انتقام است لذا خود را برای دفاع آماده نمود!! موقعی که چشم امام  به وی افتاد فرمود: ای برادر! تو نزد من آمدی و چنین چنان گفتی اگر این سخنانی را که  گفتی درباره من صدق کند از خدا می‌خواهم که مرا بیامرزد!! اگر آنچه که به من نسبت دادی در وجود من نباشد خدا تو را بیامرزد!!

روای می‌گوید: همینکه آن شخص این سخنان را از امام زین العابدین شنید دیدگان آن بزرگوار را بوسید و گفت: آنچه که من درباره شما گفتم در وجود تو نیست بلکه من خودم به گفته‌هایم سزاوارترم.

صاحب کشف الغمه می‌نگارد: در یکی از روزها که حضرت علی بن الحسین از مسجد خارج شده بود شخصی آن بزرگوار را ملاقات کرد و به آن حضرت ناسزا گفت. غلامان زین العابدین در نظر گرفتند که وی را ادب کنند،‌ ولی آن حضرت اجازه نداد. آن گاه خود بزرگوار متوجه آن شخص شد و فرمود: آن امور (و صفات نیکوئی) که از ما از نظر تو مخفی و پوشیده می‌باشد بیشتر از آن است که تو بدانی.آیا حاجتی داری که ما آن را روا کنیم؟ آن مرد از این محبت شرمسار شد. زین العابدین عبای مشکی که بدوش مبارک داشت به وی عطا کرد و دستور داد تا مبلغ هزار (۱۰۰۰) درهم به او دادند. بعد از این جریان هر وقت آن شخص حضرت زین العابدین را می‌دید می‌گفت: گواهی می‌دهم که تو فرزند رسول خدائی.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از ابراهیم ادهم نقل می‌کند که گفت: (در بیابان با حضرت علی بن الحسین مصادف شدم و به آن حضرت عرض کردم: تو را به حق پدرانت قسم می‌دهم که بگوئی چگونه این بیابانها را بدون زاد و توشه طی می‌نمائی؟ فرمود: من این بیابانها را بزاد و توشه‌ای که چهار چیز است طی می‌کنم، گفتم:‌ آن چهار چیز کدامند؟ فرمود:

  1. من همه دنیا را مملکت خدا می‌دانم.
  2. من کلیه خلق را بنده و عیال خدا می‌دانم.
  3. من وسیله رزق و روزی را بدست (قدرت) خدا می‌دانم.
  4. من حکومت و قضاوت خدا را در کلیه زمین نافذ و ممضا میدانم.

گفتم: ای زین العابدین! عجب زاد و توشه‌ خوبی داری تو با این زاد و توشه بیابانهای آخرت را نیز طی می‌کنی تا چه برسد به بیابانهای دنیا. [۱]  

[۱] -همان قبلی ص۳۰

منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مطلب
اشتراک در
اطلاع دهید
guest
0 نظرها
بازخوردهای درون خطی
مشاهده همه نظرات