2 مهر 20, 1400

اعلام ولایت و جانشینى بلافصل امام على در غدیر

اعلام ولایت و جانشینى بلافصل امام على در غدیر

پس از اثبات وجود حادثه غدیر در تاریخ اسلام این مقدمه باید اثبات شود که آیا این حادثه بر جانشینى بلافصل امام على × پس از رسول خدا | دلالت دارد یا نه؟ پاسخ این سؤال را از راههاى گوناگون مى‏توان ارائه کرد:

۱- فهم صحابه حاضر در جلسه

بدون تردید صحابه رسول خدا | – که در جلسه حضور داشتند و عرب زبان هم بودند – از کلمات به کار رفته در سخنرانى رسول خدا | مسأله امامت و رهبرى امت را فهمیدند. این مسأله را از راههاى گوناگون مى‏توان اثبات کرد؛ از قبیل احتجاجات آنان به حدیث غدیر، اعترافات آنان و… که ما در این جا تنها به تبریک خلیفه دوم اشاره مى‏کنیم.

بعد از آن که معرفى حضرت على × توسط رسول خدا | پایان یافت:

«فلقیه عمر فقال: هنیئا لک یا ابن ابى طالب، اصبحت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنه.»([۱])

«عمر، على × را ملاقات کرد و به او گفت: گوارا باد بر تو اى پسر ابو طالب که مولاى من و مولاى هر زن و مرد مؤمنى شده‏اى!»

اگر این حدیث بر ولایت و رهبرى امامعلی× دلالت نمى‏کرد، تبریک گفتن خلیفه دوم معنى نداشت.

۲- عمامه گذارى على ×

علاوه بر فهم صحابه حاضر در جلسه، عمل و اقدام ویژه رسول اعظم | مبنی بر مراسم عمامه گذاری برای علی ×در همان جلسه با توضیحاتی که قبلاً گذشت دلیل بسیار محکم و مستقل دیگری است و همچنین افزون بر این دلائل اطلاق لقب مولا بر علی × از طرف آن حضرت و صحابه مؤید ادعای ماست.([۲])

۳- مناشده به حدیث غدیر

از شواهدى که دلالت حدیث غدیر را بر امامت على × قطعى مى‏کند – گذشته از اعتراف اصحاب رسول خدا | و فهم آنان از این حدیث – مناشده آنان به این حدیث است. اهل‏بیت رسول خدا | و اصحاب آن حضرت در تمام مناظراتى که مى‏خواستند شایستگى على × را براى جانشینى رسولخدا| اثبات کنند به حدیث غدیر استدلال مى‏کردند؛ آن هم استدلال همراه با اعتراف و قسم به خداوند که به آن، «مناشده» گویند؛ بدین گونه که شخص را قسم مى‏دادند که آیا چنین چیزى را قبول دارد یا نه؟ و سپس شخص اعتراف مى‏کرد که چنین چیزى وجود دارد.

مناشده به حدیث غدیر از همان روزى که عده‏اى حق على × را غصب کردند، آغاز شد و در طول تاریخ اسلام هر جا که طرفداران على × در برابر مخالفان آن حضرت قرار گرفته‏اند به این حدیث استدلال کرده‏اند. بیشترین کسى که به این حدیث استدلال کرده خود امام على × است که پیشتر مواردى از آنها را نقل کردیم.

۴- نزول عذاب آسمانى

از شواهدى که دلالت حادثه غدیر بر امامت آن حضرت را تأیید مى‏کند، مقاومتهایى است که از طرف بعضى از اصحاب آن حضرت انجام گرفته و در نتیجه به مناظره با رسول خدا | و تقاضاى نزول عذاب آسمانی در صورت صحت سخنان آن حضرت انجامید که عذاب نیز نازل شد و او نابود شد که شرح آن در آیه تبلیغ گذشت و تکرار نمى‏کنیم.

۵- سروده‏هاى شاعران

اگر چه در بیان آیه قبل به صورت اختصار به سروده شاعران استدلال کردیم امّا از شواهدى که دلالت حدیث غدیر بر امامت و وصایت آن حضرت را اثبات مى‏کند، سروده‏هاى شاعرانى است که در آنها لقب وصى براى حضرت امیر × انتخاب شده است. شاعرانى که در طول تاریخ درباره حادثه غدیر شعر سروده‏اند بسیارند که مرحوم حجه‏الاسلام دکتر محمدهادى امینى فرزند علامه امینى + اشعار و شرح حال آنان را در چندین جلد منتشر کرده است، ولى آنچه ما بنا داریم که در اینجا بیاوریم، خود صحابى یا تابعى است که یا در مراسم حضور داشته و یا آن که نزدیک به عصر حضور رسول‏خدا| بود که سخن آنان سند است. البته بى‏شک نقل کامل این اشعار نیاز به تدوین کتاب جداگانه‏اى دارد؛ از این رو ما تنها به بیتى از آن قصیده‏هایى اکتفا مى‏کنیم که به وصایت حضرت اشاره کرده است:

الف: شاعران صحابى

۱- خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین (۳۷ ق):

وى از اصحاب بزرگوار رسول خدا | است که آن حضرت شهادت او را در دستگاه قضاوت اسلامى به منزله دو شهادت پذیرفته و شرح حال او در منابع بسیارى آمده است.([۳])

او از حادثه غدیر و… جانشینى بلافصل امام على × پس از رسول‏خدا| را باور داشت و در چندین قصیده آن را بیان کرده است که به بعضى از آنها اشاره مى‏کنیم:

۱-۱- با نزول آیه {انّما ولیّکم الله…} خزیمه این جریان را به شعر سروده است

وصى الرسول و زوج البتول      امام البریّه شمس الضحى([۴])

جانشین رسول خدا | وهمسر زهراى بتول÷ ، رهبر مردم و خورشید تابان است

۲-۱- در جریان جنگ جمل که عایشه همسر رسول خدا | در آن نقش مى‏آفرید و خزیمه در این جنگ حضور داشت، ضمن قصیده‏اى خطاب به عایشه، جانشینى امام على × را به او یادآور مى‏شود که از آن قصیده است:

وصىّ رسول الله من دون اهله       و انت على ما کان من ذاک شاهده([۵])

«جانشین رسول خدا | از بین خاندان او بود و خود بر این جانشینى گواه هستی».

۳-۱- بعد از قتل عثمان و بیعت مردم با امام على × در حالى که حضرت روى منبر رسول خدا | نشسته بود و مردم با او بیعت مى‏کردند، خزیمه بن ثابت ایستاده و شاهد جریان بود، آن گاه قصیده‏اى به این مناسبت سرود. بیتى از آن بدین قرار است:

وصىّ رسول الله من دون اهله        وفارسه قد کان فى سالف الزمن([۶])

«جانشین رسول خدا | از بین خاندان او و تک سوار او در زمان گذشته است».

۲- زیاد بن لبید بن ثعلبه (۴۱ ق):

از اصحاب بزرگوار رسول خدا | است که در پیمان عقبه حضور داشت. او در تمام جنگهاى رسول خدا | حاضر بود و نمایندگى آن حضرت در حَضَرِموت را به عهده داشت. ابوبکر نیز او را براى جنگ با مرتدان یمن فرستاد. شرح حال او در برخى از منابع آمده است.([۷])

او در جنگ جمل شرکت داشت و در دفاع از امام على × قصیده‏اى گفته است که ضمن آن به جانشینى آن حضرت پس از رسول خدا | نیز اشاره مى‏کند:

ولانبالى فى الوصیّ من غضب      و انّما الانصـار جدّ لا لعب([۸])

«ما از خشم علیه جانشین واهمه نداریم بدون تردید انصار استوارند نه بازیچه».

۳- عبدالله بن المغیره بن الحارث بن عبدالمطلب:

وی یکى از صحابه رسول خدا | بود. برخى از منابع شرح حال او را نگاشته‏اند.([۹]) او که شاعرى چیره دست بود، در جواب قصیده‏اى که ولید بن عقبه علیه امام على × گفته بود به دفاع از آن حضرت برخاست و چندین بار به جانشینى او پس از رسول خدا |اشاره کرده است؛

وصیّ النبىّ المصطفى وابن عمّه      فمن ذا یدانیـه و مـن ذایقا ربـه

و انّ ولــى الامـر بعـد محـمّد      علیّ و فى کل المواطن صاحـبه

وصیّ رسـول الله حقّا و صـنوه      و اوّل من صلّى ومن لان جانبه([۱۰])

«جانشین پیامبر برگزیده و پسر عمویش پس چه کسى بر او چیره مى‏گردد و چه کسى با او برابرى مى‏کند بدون تردید ولى امر بعد از پیامبر على × است که در همه جا همراه پیامبر است؛ جانشین بحق رسول خدا | و برادر اوست؛ اولین نمازگزار و کسى است که در بستر او خوابیده است»..

۴- قیس بن سعد بن عباده (ت ۶۰ ق)

او صحابى بزرگوار رسول خدا |است که در همه جنگهاى آن حضرت حضور داشت و نماینده آن حضرت در جمع آوری صدقات بود. در عصر امام على × از طرف آن حضرت حاکم مصر و آذربایجان شد و در جنگ صفین پرچمدار آن حضرت بود. او صاحب ویژگی‏هایى همانند شجاعت، سخاوت، قاطعیت و دوراندیشى بود. وی خطیبى برجسته به شمار مى‏رفت. آنچه در منابع درباره او گفته‏اند، بیش از اینهاست. ([۱۱]) در آغاز جنگ جمل حضرت او و عمار یاسر و فرزندش امام حسن × را به کوفه فرستاد تا مردم را به شرکت در جنگ و حمایت از آن حضرت تشویق کنند.

قیس در یک سخنرانى مشروح ضمن تجلیل از امام على × به جانشینى او چنین اشاره مى‏کند:

اتاکم سلیل المصطفى و وصیّه      و انتم بحمدالله عار من الهدّ([۱۲])

فرزند پیامبر و جانشین او نزد شما آمد و شما نیز بحمدالله از سستى بیگانه‏اید

قیس بن سعد که در جنگ صفین حضور داشت، در دفاع از امام على × در برابر معاویه ضمن قصیده زیر به حادثه غدیر اشاره مى‏کند که بر امامت آن حضرت دلالت دارد؛

و علی امامنـا و امـام     لسوانا اتـى به التنـزیل

حین قال النبیّ من کنت    مولاه مولاه خطب جلیل([۱۳])

«و على × پیشواى ماست که قرآن در شأن او نازل شده است، هنگامى که پیامبر گفت هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست، و این سخن بلند مرتبهای است».

۵- ابوالهیثم مالک بن التّیهان (ت – ۳۷ ق)

صحابى جلیل‏القدر رسول خدا | است که بیشتر به کنیه‏اش مشهور شده است. اولین کسى است که در عقبه با رسول خدا | بیعت کرده است و جزء دوازده نفر از اصحاب رسول خدا |  است که به حکومت ابوبکر اعتراض کردند. او در تمام جنگهاى رسول خدا | حضور داشت و در جنگهای جمل و صفین نیز حاضر بود. او از چند نفرى است که حضرت در خطبه ۱۸۲ نهج البلاغه بخاطر از دست دادن آنان حسرت مى‏خورد که در جنگ صفین شهید شده‏اند. شارحان شرح حال او را نوشته‏اند.([۱۴])

او که روزى همرزم طلحه و زبیر در دفاع از اسلام بود، وقتى در جنگ جمل دید که طلحه و زبیر در برابر على × صف‏آرایى کردند، قصیده‏اى در نقد رفتار آن دو سرود که در بیتى از آن مى‏گوید:

انّ الوصیّ امامنا و ولیّنا      برح الخفاء و باحت الاسرار([۱۵])

«بدون تردید جانشین رسول خدا | رهبر و سرپرست ماست امور مخفى آشکار و اسرار هویدا شد»

۶- المغیره بن الحارث بن عبدالمطلب:

صحابى، و نیز پسر عمو و برادر رضاعى رسول خدا | است؛ زیرا از حلیمه سعدیه شیر خورده است. شارحان شرح حال او را آورده‏اند.([۱۶])او نیز درباره درگیرى صفین قصیده‏اى دارد که خطاب به سپاه امام مى‏گوید:

فیکم وصیّ رسول اللّه قائدکم    و صهره و کتاب اللّه قد نشرا([۱۷])

«جانشین رسول خدا | میان شماست. او داماد رسول خدا | است و هر آینه کتاب خدا را به صحنه آورده‏اند»

۷- النعمان بن عجلان بن النعمان بن عامر:

وی صحابى رسول خدا | است. در زمان امام على ×حاکم بحرین بود. او شاعرى فصیح و ملقّب به زبان گویاى انصار بود. در مناظرات از او استفاده مى‏کردند. عمرو بن عاص روز سقیفه سخن نابجایى گفته بود که انصار براى مناظره با عمرو بن عاص، نعمان بن عجلان را همراه با جمعى فرستادند که شرح حال او را گزارش کرده‏اند.([۱۸])

او در مناظره با عمرو بن عاص از قدرت شعرى خود نیز بهره جست و به بیان فضائل امام على × پرداخت؛

وصیّ النبىّ المصطفى و ابن عمّه     و قاتل فرسان الضلاله و الکفر([۱۹])

«جانشین پیامبر و پسر عموى او و قاتل همه قهرمانان کفر و گمراهى است»

نعمان در جریان صفین حضور داشته و در ایامى که سپاه مسلمانان تصمیم به جدا شدن از امام و عقب‏نشینى داشتند با سرودن اشعارى درصدد انصراف آنان از این تصمیم برآمد. وی در ضمن آن قصیده مى‏گوید:

کیف التفرّق و الوصىّ امامنا      لا کیف الاّ حیره و تخاذلاً([۲۰])

«چگونه جدا شدیم در حالى که جانشین رسول خدا | رهبر ماست زندگى بعد از جدا شدن از وصى جز سرگردانى و خوارى چیزى نیست».

۸- عبدالله بن بدیل بن ورقاء (ت – ۳۷ ق):

صحابى رسول خدا | است که گذشته از شرکت در جنگهاى آن حضرت در فتوحات اسلامى نیز شرکت داشت.

او در جنگ صفین نیز حضور داشت و فرمانده لشکر پیاده حضرت بود و چنان شجاعانه با دو شمشیر مى‏جنگید که سپاه معاویه وادار به عقب‏نشینى شد، ولى سرانجام با سنگ‏باران کردن او و هجوم همه جانبه وى را شهید کردند. در برخى منابع شرح حال او را نوشته‏اند.([۲۱])

او در جنگ جمل نیز حضور داشت و در ضمن قصیده‏اى خطاب به سپاه عایشه مى‏گوید:

یا قوم للحظه العظمى التى حدثت     حرب الوصىّ و ما للحرب من آسى([۲۲])

«اى مردم! براى این حادثه بزرگى که اتفاق افتاده جنگ با جانشین رسول خدا است که  آثار ناگوار دارد».

۹- عبدالرحمان بن الحنبل بن مالک:

وی صحابى رسول خدا | و شاعرى نقاد بود. حتى در عصر عثمان، در پى تجلیلى که عثمان از مروان بن الحکم کرد، (با این که تبعید شده رسولخدا| بود) قصیده‏اى در نکوهش مروان و عملکرد عثمان سرود.عثمان نیز او را در خیبر زندانى کرد. او در جنگ جمل حضور داشت و در جنگ صفین شهید شد([۲۳]) او در جریان سقیفه با مشاهده انحراف مسأله جانشینى رسولخدا| از مسیر اصلى آن در قصیده‏اى به نقد رفتار مسلمانان پرداخته در ضمن آن مى‏گوید:

ابا حسن فارضوا به و تمسّـکوا    فلیس لـمن فیه یرى العیب منطقا

  علیّا وصـىّ المصطفى و ابن عمّه    و اوّل من صلّى لذى العرش واتقى([۲۴])

«به ابوالحسن رضایت دهید و از او پیروى کنیدکه عیب‏جویان نیز در او عیبى نمى‏بینند؛ على × جانشین پیامبر و پسر عموى اوست و اولین کسى است که براى صاحب عرش نماز گزارده و تقوا پیشه کرده است».

۱۰- جریر بن عبدالله بن جابر (ت ۵۱ ق):

وی صحابى بزرگوار رسول خدا |است. پیامبر |در سخنانى از عقل و تدبیر و اخلاق او تجلیل کرده است. عمر او را یوسف این امت مى‏دانست. رسولخدا | او را مأمور منهدم کردن بتخانه یمن کرد. جریر در جنگ قادسیه نیز نقش اساسى داشت. وى در چندین مورد به جانشینى امام على ×اشاره کرده است.([۲۵])

او در دوران عثمان حاکم همدان بود و چون حضرت به خلافت رسید نامه‏اى به ایشان نوشت که مردم را در جریان حوادث مدینه قرار دهد و از آنان بیعت بگیرد. او ضمن قصیده‏اى در حقانیت امام در جانشینى رسولخدا| چنین مى‏گوید:

رسـول الملیک و من بعده     خلیفتنا القائم المدّعم

علیـا عنـیت وصـیّ النـبىّ    نجالدعنه غواه الامم([۲۶])

«رسول خدا | و بعد از اوخلیفه استوار و پناهگاه ما مقصودم على × جانشین رسولخدا | است ما گمراه کنندگان امتها را از او دور خواهیم کرد».

امام على × در دوران خلافت خود او را نزد معاویه فرستاد تا از او بیعت بگیرد، ولى معاویه به پشتوانه نیروهاى نظامى شرحبیل بن سمط – که رئیس یمامه بود – مقاومت مى‏کرد. در پى آن جریر قصیده‏اى سرود و شرجبیل را نصیحت کرد که از حمایت معاویه دست بکشد. به او چنین مى‏گوید:

وصیّ رسول‏اللّه من دون اهله      و فارسه الحامى به یضرب المثل([۲۷])

«از خاندان رسول خدا | او جانشین اوست او تک سوار و مدافع رسول خدا| است که [شجاعت‏او] ضرب‏المثل است».

۱۱- عمرو بن العاص بن واثل:

از اصحاب رسول خدا | یکى از زیرکان عرب به شمار مى‏آید. آنان که با تاریخ اسلام آشنایند، از نقش او را در به قدرت رسیدن معاویه و تضعیف امام آگاهی ‏دارند. او همکارى‏ خود با معاویه در جنگ با على × را مشروط به واگذارى حکومت مصر کرده بود و بعد از آن که به حکومت مصر رسید، از ارسال مالیات مصر به شام امتناع کرد. در پى آن معاویه نامه‏اى به او نوشت و از او گله کرد. عمرو بن العاص هم در پاسخ ضمن یک قصیده ۶۶ بیتى حوادث آن دوران و نقش خود در به قدرت رساندن معاویه را شرح داد.([۲۸]) او در این قصیده به معاویه گوشزد مى‏کند که رقیب او جانشین رسول خدا | بوده است. او هم به وقوع حادثه غدیر و حضورش در آنجا اعتراف مى‏کند و هم از قضیه غدیر، امامت و رهبرى را استنباط مى‏کند. به این چند بیت توجه کنید:

و کم سمعنا من المصطفى
وصایا مخصّصه فى علیّ
و فى یوم خم رقى منبرا
یبلّغ و الرکّب لم یرحل
و فـى کـفهکـفّه معلنـا
ینادى بامر العزیز العلىّ
الست بکم منـکم فى الـنفوس
باولى، فقالوا بلى فافعل
فانحـله امـره المومنیـن
من الله مستخلف المنحل
وقال فمن کنت مولى له
فهذا له الیوم نعم الولىّ([۲۹])

«چقدر از پیامبر شنیدیم وصیتهاى ویژه درباره على از جمله در روز غدیر منبر رفت کاروان متوقف بود و او تبلیغ مى‏کرد. در حضور جمع دست على × در دستش بودو به دستور خداوند فریاد مى‏زد؛ آیا من از خودتان به شما سزاوارتر نیستم همه گفتند: آرى! هر چه مى‏خواهى انجام ده. به دستور خداوندى که همیشه عطا کننده است پس او رهبرى مسلمانان را به على داد و گفت هر که من مولاى اویم امروز این على × بهترین مولا براى اوست».

۱۲- الاشعث بن قیس بن معدى کرب (ت – ۴۰ ق)

از اصحاب رسول خدا | است که در سال دهم همراه جمعى از قبیله‏اش مسلمان شد. او – چه در جاهلیت و چه در اسلام – رهبرى قبیله خود را در اختیار داشت. وى در زمان ابوبکر از مرتدان محسوب مى‏شد، ولى ابوبکر با او مصالحه کرد و در فتوحات قادسیه، مدائن، نهاوند و… حضور فعال داشت و در جنگ صفین در سپاه امام بود.([۳۰])

هنگامى که نمایندگان امام در جریان جنگ جمل براى گردآورى نیرو به کوفه آمدند، اشعث از این گروه تجلیل کرد و به جانشینى امام × اشاره مى‏کند:

اتانا الرسول رسول الوصیّ     علی المهذّب من هاشم([۳۱])

«آمد نزد ما نماینده جانشین پیامبر که على پاک شده از نسل هاشم است».

۱۳- حسان بن ثابت بن المنذر (ت – ۵۴ ق):

وی صحابى و شاعر مشهور رسول خدا | است که بیش از ۱۲۰ سال عمر کرد. او شخصى بسیار ترسو بود، به گونه‏اى که حتى در یک جنگ هم حاضر نشد.([۳۲])

وی نیز در موارد متعدد به وصایت و خلافت حضرت امیر × اشاره کرده است؛

۱-۱۳- در جریان سقیفه که خزرجیان انصار به نفع ابوبکر تلاش نکرده بودند عمرو بن عاص آنان را مورد انتقاد قرار داد. انصار از حسان بن ثابت خواستند از امام على × بخواهد که با عمرو بن عاص مذاکره کند. او این خواسته و نقد عمرو بن عاص و جایگاه انصار را در قصیده‏اى بیان کرده است؛ وی مى‏گوید:

الست اخاه فى الهدى و وصیّه       و اعلم منهم بالکتاب و بالسنن([۳۳])

«مگر نه این است که تو برادر پیامبر در هدایت و جانشین او و آشناترین امت به کتاب خدا و سنت رسول هستی».

۲-۱۳- حسان در جریان غدیرخم حضور داشت و بعد از آن که رسولخدا| امام على × را به جانشینى پس از خود نصب کرد، خدمت رسول‏خدا| رسید و از حضرت تقاضا کرد که اجازه دهد این جریان را به شعر درآورد. پس از اجازه رسول خدا | او جریان را به شعر بیان کرد که بخشى از آن چنین است:

ینادیهم یوم الغدیر نبیّهم
بخم فاسمع بالرسول منادیا
و قال فمن مولاکم ولیّکم
فقالوا ولم یبدوا هناک التعادیا
فقال له قم یـا علىّ فانّنى
رضیتک من بعدى اماما وهادیا
فمن کنت مولاه فهذا ولیّه
فکونوا له انصار صدق موالیا
هناک دعا اللهم وال ولیّه
و کن للذى عادا علیا معادیا

«و یروون انّ النبى | لما سمعه ینشد هذه الابیات قال له: یا حسان لاتزال مؤیّدا بروح القدس ما نصرتنا او نافحت عنّا بلسانک.»([۳۴])

پیامبر در غدیر خم آنان را صدا زد. من آن صداى رسولخدا| را مى‏شنوم که فرمود: رهبر و سرپرست شما کیست؟ به على × گفت: اى على برخیز که من تو را بعد از خود جانشین و امام کردم؛ بس هرکه من مولاى اویم این على ولىّ اوست برایش یاران راستین باشید. آنگا فرمود: خدایا با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش.

روایت شده است که وقتى رسول خدا | این اشعار را شنید به حسان بن ثابت فرمود: اى احسان! تا تو ما را با زبانت یارى و از ما دفاع مى‏کنى، روح‏القدس تو را تایید مى‏کند.

۱۴- حجر بن عدى بن بجیله (ت – ۵۱ ق):

وی صحابى جلیل‏القدرى است که بسیار شجاع و در حق‏گویى کم‏نظیر بود. او در فتوحات بعد از رسول خدا |نقش داشت. چمنزار عذراء را او فتح کرد و اولین کسى است که در آن منطقه تکبیر گفت و در همان منطقه نیز به دستور معاویه به شهادت رسید. حجر در جنگهاى جمل، صفین، نهروان در سپاه على× شرکت داشت.([۳۵]) حجر بن عدى در جمل در حملات نظامى خود رجزى در وصف امامعلى× خواند و در ضمن آن گفت:

فیه فقد کان له ولیّا      ثم ارتضناه بعده وصیّا ([۳۶])

«خدایا على × را حفظ کن که او یار پیامبر | بود. پیامبر بعد از خودش او را به عنوان جانشین انتخاب کرد».

آنچه آوردیم، بخش بسیار ناچیزى است که در شعر اصحاب رسول‏خدا| به وصایت امام على × تصریح شده است.

ب – شعراء تابعین

تابعین گرچه عصر رسول خدا | را درک نکردند، ولى با توجه به نزدیکى عصر آنان به عصر رسول خدا | به گونه‏اى که بسیارى از حاضران در غدیرخم و… را دیده‏اند، سخن آنان در حوادث صدر اسلام از اعتبار خاصى برخوردار است. در ادامه به ذکر اشعار برخى از آنان مى‏پردازیم:

۱ – فضل بن عباس بن ربیعه (ت ۶۳ ق).

او از قهرمانان قریش و رهبران شورش مدینه علیه بنى‏امیه است که در همان حادثه نیز کشته شد. او را از تابعین شمرده‏اند.([۳۷]) او در صفین حضور داشته و در قصیده‏اى خطاب به معاویه از امام على × دفاع کرده چنین مى‏گوید:

وصىّ رسول اللّه من دون اهله     و فارسه ان قیل هل من منازل([۳۸])

«او از خاندان رسول خدا|، تکسوار و جانشین اوست، آیا هم آوردى دارم؟»

۲ – سعید بن قیس بن زید (ت – ۵۰ ق).:

او قهرمانی جسور، شاعرى برجسته و رئیس قبیله همدان است. او در جنگ جمل و صفین جایگاهى رفیع دارد و با فرماندهى او قبیله همدان مقاومتى جانانه داشت؛ به گونه‏اى که تجلیل امام على × را برانگیخت. وى بعد از شهادت امامعلى× از فرماندهان سپاه امام حسن × بود. وی از بزرگان تابعین است.([۳۹]) او در جنگ جمل در ضمن اشعارى چنین مى‏گوید:

قل للوصىّ اقبلت قحطانها       فادع بها تکفیکها همدانها([۴۰])

«به جانشین پیامبر بگو قبایل قحطان آمده است بخوان آنان را، که قبیله همدان تنها براى این جنگ کافى است».

۳ – ابوالاسود ظالم بن عمرو بن سفیان الدّؤلى (ت – ۶۹ ق).:

او از شخصیتهاى برجسته علمى تابعین است. وى را از فقهاء، امراء، شعراء و قهرمانان شمرده‏اند.([۴۱])

او اولین کسى است که به دستور امام على × علم نحو را تدوین کرد و بیشتر بر این عقیده‏اند که او اولین کسى است که قرآن را نقطه گذارى کرده است.

ابوالاسود در دوران خلافت امام على × از طرف آن حضرت حاکم بصره بوده و در جنگ صفین نیز حضور داشته است. او همسایه‏اى از بنى قشیر داشت که به دلیل عشق و علاقه ابوالاسود به اهل بیت علیهم‏السلام او را مورد اذیت قرار مى‏داده است. ابوالاسود ضمن قصیده‏اى اشاره مى‏کند که عشق به على × از واجبات اسلامى است و چگونه من آن را ترک کنم:

 

یقول الارذلون بنو قشیر
طوال الدهر لا تنسى علیّا
فقلت لهم وکیف ترون ترکى
من الاعمال مفروضا علیّا
احبّ محمّدا حبّا شدیدا
و عبّاسا و حمزه و الوصیّا([۴۲])

«دونمایگان بنى قشیر مى‏گویند در طول عمر على × را فراموش نمى‏کنى

به آنان گفتم چگونه ترک کنم کارى را که از واجبات من است

من محمد | را بسیار دوست دارم همچنین عباس و حمزه و جانشین پیامبر را ».

کاربرد وصى درباره آن حضرت بقدرى شهرت داشته است که لقب آن حضرت شده است؛ به گونه‏اى که زبیدى در این باره مى‏گوید:

«و الوصى کفنى لقب على»([۴۳])

مسأله دلالت حادثه غدیر بر جانشینى رسول خدا |چیزى نیست که صحابه یا تابعان تنها آن را قبول داشته باشند، بلکه بسیارى از دانشمندان اهل سنت نیز آن را قبول دارند.

دلالت حادثه غدیر بر جانشینی از دیدگاه اهل سنت

۱- گنجى شافعى مؤلف کتاب کفایه الطالب پس از نقل یکى از احادیثى که از امتیازات حضرت على × محسوب مى‏شود، مى‏نویسد:

«هذا الحدیث و ان دلّ على عدم الاستخلاف، و لکن حدیث غدیر خم دلیل على التولیه و هى الاستخلاف و هذا الحدیث اعنى حدیث غدیرخم ناسخ، لانّه کان فى آخر عمره.»([۴۴])

«این حدیث دلیل بر جانشینى على × بعد از رسولخدا| نیست، ولى حدیث غدیر خم دلیل بر ولایت است و ولایت همان جانشینى است و حدیث غدیر ناسخ بقیه احادیث است؛ زیرا حدیث غدیر در پایان عمر آن حضرت بوده است».

۲- سبط ابن جوزى صاحب تذکره الخواص، پس از طرح حدیث غدیر و نقل ده معنى براى کلمه «ولى» در لغت عرب و اثبات عدم تناسب معانى نُه گانه با حدیث مى‏گوید:

«و المراد من الحدیث الطاعه المحصنه المخصوصه فتعین الوجه العاشر و هو الاولى و معناه من کنت اولى به من نفسه فعلىّ اولى به و قد صرّح بهذا المعنى الحافظ ابوالفرج یحیى بن السعید الثقفى و الاصبهانى فى کتابه المسمّى بمرج البحرین، فانّه روى هذا الحدیث باسناده الى مشایخه و قال فیه فاخذ رسول الله |بید علىّ × فقال: من کنت ولیّه و اولى به من نفسه فعلىّ ولیّه، فعلم انّ جمیع المعانى راجعه الى الوجه العاشر و دلّ علیه ایضا قوله ×: الست اولى بالمؤمنین من انفسهم، و هذا نصّ صریح فى اثبات امامته و قبول طاعته و کذا قوله×: و ادر الحق معه حیث مادار و کیف دار، فیه دلیل على انّه ما جرى خلاف بین على × و بین احد من الصحابه الاّ و الحق مع على ×، هذا باجماع الامّه، الاترى انّ العلماء انّما استنبطوا احکام البغاه من وقعه الجمل و صفین.»([۴۵])

«مقصود از حدیث غدیر اطاعت محض از على × است. بدین سان معلوم شد تنها وجه دهم از معانى کلمه مولى در این مورد کاربرد دارد که آن به معناى اولى باشد. پس معناى حدیث چنین مى‏شود که هر که من به او سزاوارترم على هم نسبت به او سزاوارتر است. (تنها ما این معنى را براى حدیث قائل نیستم، بلکه حافظ ابوالفرج یحیى بن سعید ثقفى اصفهانى در کتابش به نام مرج البحرین تصریح کرده است که معناى حدیث همین است؛ زیرا او این حدیث را از اساتیدش نقل مى‏کند و مى‏گوید: رسول خدا | دست على ×را گرفت و گفت: هرکس که من مولاى او و از خودش سزاوارتر به تصرف هستم على × مولاى اوست. پس معلوم شد که از بین همه معانى وجه دهم معین مى‏شود و به این معنى (معناى دهم) سخن رسول خدا | است که فرمود: آیا من نسبت به مؤمنان شایسته‏تر نیستم؟ حدیث غدیر به صراحت بر اثبات امامت على × و پذیرش اطاعت از او دلالت مى‏کند. همچنین حدیث دیگر رسول خدا | که فرمود: «خدایا حق را بر محور او بگردان هر جا او مى‏گردد» دلالت صریح بر امامت على × دارد. این سخن رسول خدا | دلیل بر این است که در هر اختلافى که بین على × و اصحاب پیامبر پیش آمده است، حق با على × است و امت بر این اجماع دارند. مگر نمى‏بینى که علما احکام متجاوزان را از حادثه جمل و صفین و عملکرد على× به دست آورده‏اند».

۳- عده‏اى از دانشمندان اسلامى درباره دلالت حادثه غدیر بر جانشینى آن حضرت کتاب نوشته‏اند. شوکانى کتابى به نام «العقد الثمین فى اثبات وصایه امیرالمؤمنین ×» دارد که اخیرا با تحقیق عدنان السید على توسط مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه چاپ شده است.

با توجه به نکات یاد شده، جانشینى پس از رسول خدا | یکى از وظایف و واجباتى است که مى‏باید از طرف خداوند متعال مشخص شود و با توجه به محتواى آیه اکمال دین این وظیفه مى‏باید با نزول این آیه ابلاغ گردد و بر اساس مدارک موجود چنانچه ما نزول آیه را روز عرفه بدانیم – که اکثریت اهل سنت بر این باورند – باز هم با محتواى آیه سازگار است؛ زیرا رسول خدا | در روز عرفه براى اولین بار براساس مدارک اهل سنت حدیث ثقلین را بیان کرده است. همچنین اگر نزول آیه را در روز غدیر بدانیم باز هم با محتواى آیه سازگارى دارد؛ زیرا وقوع حادثه غدیر و انجام مراسم معارفه امام على × در آن جمع قابل انکار نیست و براساس شواهد موجود، همه کسانى که در آنجا حضور داشتند از این حادثه، جانشینى امام على × پس از رسول خدا | را فهمیده‏اند و براساس اسناد و مدارک موجود دلالت حادثه بر جانشینى بلافصل غیر قابل انکار است.

([۱]) تفسیر غرائب القرآن، ج ۶، ص ۱۲۹؛ تفسیر، فخر رازى، ج ۱۱، ص ۴۹؛ مسند، احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۳۵۵؛ البدایه و النهایه، ج ۴، ص ۱۶۹؛ تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۲۹۰؛ مناقب، ابن مغازلى، ص ۱۹؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۷۱ و ۷۷؛ فضائل الطالبیین، ص ۵۹؛ تفسیر روح المعانى، ج ۶، ص ۱۹۴؛ المعیار و الموازنه، ص ۲۱۲.

([۲]) .توضیح کامل این مطلب در همین جلد در مبحث شواهد نزول آیه تبلیغ بیان شده است.

([۳]) اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۳۳، رقم ۱۴۴۶؛ الاصابه فى تمییز الصحابه، ج ۱، ص ۴۲۵، رقم ۲۲۵۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۸ رقم ۱۰۰؛ الوافى بالوفیات، ج ۱۳، ص ۳۱۰؛ الاعلام، ج ۲، ص ۳۰۵.

([۴]) دیوان خزیمه بن ثابت، ص ۶۴؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ص ۷۰.

([۵]) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۶.

([۶]) الفتوح، ج ۲، ص ۲۷۵؛ المستدرک على الصحیحین، ج ۳، ص ۱۲۴، حدیث ۴۵۹۵؛ الفصول المختاره، ص ۲۶۷؛ الوافى بالوفیات، ج ۳، ص ۳۱۰؛ المجموع الرائق، ج ۲، ص ۵۳.

([۷]) الاستیعاب، القسم الثانى، ص ۵۲۳، رقم ۸۳۴؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۲۷۳، رقم ۱۸۰۹؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۵۸، رقم ۲۸۶۴؛ الطبقات الکبرى، ج ۶، ص ۲۲.

([۸]) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج ۱، ص ۱۴۵.

([۹]) الاستیعاب، القسم الثالث، ص ۹۲۱، رقم ۱۵۷۸؛ المعارف ابن قتیبه، ص ۱۲۶؛ اسد الغابه، ج ۳، ص ۲۶۳، رقم ۲۹۸۰؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۲۰، رقم ۴۷۲۴.

([۱۰]) الفتوح، ج ۲، ص ۲۷۷؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۶۵؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۳ و ج ۱۳، ص ۲۳۱؛ کفایه الطالب، باب ۲۵، ص ۱۲۷؛ المجموع الرائق، ج ۲، ص ۵۰.

([۱۱]) اسدالغابه، ج ۴، ص ۴۲۴، رقم ۴۳۴۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۰۲، رقم ۲۱؛ الاعلام، ج ۵، ص ۲۰۶.

([۱۲]) النصره فى حرب البصره، ص ۱۳۳.

([۱۳]) الفتوح، ج ۳، ص ۶۱؛ المجموع الرائق، ج ۲، ص ۵۶.

([۱۴]) الاستیعاب، القسم الرابع، ص ۱۷۷۳ رقم ۳۲۱۳؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۱۴ رقم ۴۵۶۶ و ۶۳۲۴؛ الاصابه، ج ۴، ص ۲۱۲، رقم ۱۱۱۹؛ الاعلام، ج ۵، ص ۲۵۸؛ الفتوح، ج ۲، ص ۳۰۷.

([۱۵]) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۳.

([۱۶]) الطبقات الکبرى، ج ۴، ص ۴۹؛ الاستیعاب، القسم الرابع، ص ۱۷۳، رقم ۳۰۰۲؛ اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۴، رقم ۵۹۵۹؛ صفه الصفوه، ج ۱، ص ۵۱۹، رقم ۵۷؛ الاعلام، ج ۲۷۶.

([۱۷]) وقعه صفین، ص ۳۵۸؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۹.

([۱۸]) الاصابه فى تمییز الصحابه، ج ۳، ص ۵۶۲، رقم ۸۷۴۶؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۳۳۴، رقم ۵۲۴۷؛ الاستیعاب، القسم الرابع، ص ۱۵۰۱، رقم ۲۶۱۹.

([۱۹]) الاخبار الموفقیات للزبیر بن بکار، ص ۵۹۲ ۵۹۴؛ الاستیعاب، القسم الرابع، ص ۱۵۰۲ ۱۵۰۱، رقم ۲۶۱۹.

([۲۰]) وقعه صفین، ص ۳۶۵؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۹.

([۲۱]) المحتّبر، ص ۱۸۴؛ الاستیعاب، القسم الثالث، ص ۱۷۲، رقم ۱۴۸۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۸۴، رقم ۲۸۳۲؛ الاعلام، ج ۴، ص ۷۳.

([۲۲]) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۶.

([۲۳]) الاستیعاب، القسم الثانى، ص ۸۲۸، رقم ۱۴۰۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۴۳۶، رقم ۳۲۸۶؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۹۵، رقم ۵۱۰۷؛ تهذیب الکمال، ج ۲۴، ص ۲۰۶، رقم ۴۹۸۹؛ الفتوح، ج ۲، ص ۲۴۷.

([۲۴]) کفایه الطالب، باب ۲۵، ص ۱۲۷.

([۲۵]) الاستیعاب، القسم الاول، ص ۲۳۶، رقم ۳۲۲؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۳۳، رقم ۷۳۰؛ الاصابه، ج ۱، ص ۲۳۲، رقم ۱۱۳۶؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۳۰، رقم ۱۰۸.

([۲۶]) وقعه صفین، ص ۱۸؛ شرح نهج ‏البلاغه، ابن ابى ‏الحدید، ج ۱، ص ۱۴۷؛ المجموع الرائق، ج ۲،ص۵۸.

([۲۷]) وقعه صفین، ص ۴۸ ۴۹؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۹.

([۲۸]) انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۷۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۴۶، ص ۱۰۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۵۴، رقم ۱۵؛ تاریخ الاسلام، ذهبى، ج ۴، ص ۸۹؛ الاعلام، ج ۵، ص ۷۵.

([۲۹]) ریاض الجنّه، الروضه الثانیه؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱۰، ص ۵۶.

([۳۰]) الطبقات الکبرى، ج ۶، ص ۲۲؛ الاستیعاب، القسم الاول، ص ۱۳۳، رقم ۱۳۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۱۸، رقم ۱۸۵؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۱۴۸، رقم ۸؛ الاعلام، ج ۱، ص ۳۳۲.

([۳۱]) وقعه صفین، ص ۲۴، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۸.

([۳۲]) الاعلام، ج ۲، ص ۱۷۵.

([۳۳]) الاخبار الموفقیات، ص ۵۹۸؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۶، ص ۳۵.

([۳۴]) تذکره الخواص، ص ۳۹؛ مناقب، ابن مردویه، ص ۲۳۳؛ مناقب، باعونى، ج ۱، ص ۱۱۹؛ النور المشتعل، ص ۵۷؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۷۳؛ تنبیه الغافلین عن فضائل الطالبیین، ص ۶۰.

([۳۵]) الطبقات الکبرى، ج ۶، ص ۲۱۷؛ الاستیعاب، القسم الاول، ص ۳۲۹، رقم ۴۸۷؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۴۶۱، رقم ۱۰۹۳؛ الاصابه، ج ۱، ص ۳۱۴، رقم ۱۶۲۹؛ الاعلام، ج ۲، ص ۱۶۹.

([۳۶]) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۵.

([۳۷]) الاعلام، ج ۵، ص ۱۴۹.

([۳۸]) وقعه صفین، ص ۴۱۶؛ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۵۰.

([۳۹]) الاعلام، ج ۳، ص ۱۰۰.

([۴۰]) شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱، ص ۱۴۴.

([۴۱]) الاغانى، ج ۱۲، ص ۳۴۶؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۲۵، ص ۱۷۶، رقم ۲۹۹۶؛ معجم‏الادباء، ج ۱۲، ص ۳۴؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۰۳، رقم ۲۶۵۰؛ وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۵۳۵، رقم ۳۱۳؛ الاعلام، ج ۳، ص ۲۳۶.

([۴۲]) الکامل فى اللغه و الادب، ج ۲، ص ۱۷۱؛ الاغانى، ج ۱۲، ص ۳۷۲؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۲۵، ص ۲۰۰.

([۴۳]) تاج العروس، ج ۲۰، ص ۲۹۷.

([۴۴]) کفایه الطالب، ص ۱۶۷.

([۴۵]) تذکره الخواص، ص ۳۸.

منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مطلب
اشتراک در
اطلاع دهید
guest
0 نظرها
بازخوردهای درون خطی
مشاهده همه نظرات