2 مرداد 20, 1400

ایمان مانع خشونت و ترور، مسام بن عقیل

ایمان، مانع خشونت و ترور

وقتی آن‌طور ناجوانمردانه مردم با مسلم بن عقیل عمل کردند، به خانه هانیه بن عروه می‌رود. در خانه هانی بن عروه می‌بیند که شریک بن اعور هم آنجاست. وقتی عبید الله بن زیاد از بصره به جانب کوفه می‌آمد، برادرش را به جای خودش در بصره گذاشت و بعد خودش به طرف کوفه آمد تا از طرف یزید حاکم کوفه باشد. چند نفر را هم همراه خودش آورد که یکی همین شریک بن اعور بود که آدم سیاست‌مدار و دارای نفوذ کلمه‌ای بود. شریک دلش با حضرت ابی‌عبدالله۷ بود، دید از یک طرف نمی‌تواند از فرمان عبیدالله سرپیچی کند و در برابر حسین بن علی۷ بایستد، و از طرف دیگر هم نمی‌تواند صریحاً با عبیدالله مخالفت کند. این‌جا بود که در نزدیکی کوفه خودش را از اسب پایین انداخت و مجروح شد. وقتی عبیدالله آمد گفت چه شده؟ گفت کارم تمام شد، شما بروید. عبیدالله گفت بیا برویم و یک کسی از این رهگذرها می‌‌آید نجاتش می‌‌دهد اگر قابل نجات دادن باشد و اگر نباشد همین جا می‌‌میرد، ما برویم. عبیدالله عجله داشت ‌که اوضاع کوفه را کنترل کند. شریک بن اعور هم حالش بهتر شد و از اول هم خراب نبود. آمد و به خانه هانیه بن عروه رفت. خانه هانی بن عروه که بود، مسلم بن عقیل هم آمد. بعد شنیدند که عبیدالله می‌خواهد به قصد عیادت شریک به خانه هانیه بن عروه بیاید.

این‌جا با هم‌دیگر صحبت کردند، گفتند بهترین فرصت است. به مسلم گفتند که شما پشت پرده بمانید، شریک گفت من هم این‌جا ناله می‌کنم، و بعد عبیدالله که با من صحبت می‌‌کند، من می‌‌گویم آب می‌‌خواهم. این «آب می‌‌خواهم» کنایه از این است که شمشیر را بکش و کارش را یک‌سره کن! نقشه بسیار خوبی بود و دشمنی را به این راحتی از بین بردن، بسیار موقعیت مناسبی است. عبیدالله آمد بر بستر شریک بن اعور نشست و یک مقدار با او صحبت کرد. صدای شریک بلند شد که من تشنه هستم و آب می‌‌خواهم، کسی کاری نکرد و مسلم هم از پس پرده بیرون نیامد. دو مرتبه گفت آب می‌‌خواهم، سه مرتبه.

عبید الله گفت: این مرد انگار دیوانه شده، مثل بچه می‌‌ماند او را ترک کرد و رفت. وقتی که رفت مسلم از پس پرده بیرون آمد و همه به او اعتراض کردند، گفتند این چه کاری بود؟ مسلم گفت حقیقتش این است که تا خواستم تیغ را بکشم، یادم آمد از حدیث پیامبر:

«الایمان قید الفتک»[۱] ایمان مانع از ترور و قتل ناگهانی است.[۲] نامردانه نباید کسی را از بین برد. حالا شما ببینید این عالم اسلام گرفتار این تروریست‌‌های خشن شده که هر روز نه از کفار، بلکه از مسلمان‌ها می‌‌کشند! بعد بمب می‌‌گذارند هزار نفر، پانصد نفر را، زن و بچه و پیر و جوان، همه از بین می‌روند. این وقایع را نگاه و مقایسه بکنید با سخن و حرکتِ مسلم بن عقیل و دشمنی مثل عبیدالله بن زیاد.

جنبه‌های اخلاقی و عاطفی در روز عاشورا

بسیار مناسب است کتابی درباره آن جنبه عاطفی و اخلاقی عاشورا نوشته بشود. حضرت ابی عبدالله در خود عاشورا آن جنبه‌های اخلاقی را در گرماگرم نبرد هرگز فراموش نمی‌کند! حضرت از معرکه برمی‌گردد و می‌‌آید تا به خیمه‌گاه می‌‌رسد. در خیمه گاه به زن، به فرزند به بستگان، به برادرزادگان محبت می‌کند. عجیب است، بچه‌‌ای متولد می‌‌شود، او را بغل می‌‌کند و اذان و اقامه در گوش او می‌‌گوید. زن‌‌ها را دلداری می‌‌دهد. آمده سر به نیزه یا سر به قبضه شمشیر خودش گذاشته است و می‌‌خواهد لختی استراحت بکند. یکی از کودکان اباعبدالله که ظاهرا دو سه ساله است، این‌‌قدر بوده است که می‌‌توانسته راه بیاید به نزد پدر می‌آید. حضرت این کودک را بغل می‌‌کند و روی زانویش می‌‌نشاند، دست نوازش به سرش می‌‌کشد.

این چه معنی دارد؟ در گرماگرم نبرد رعایت یک چنین نکات عاطفی اخلاقی، چیزی است که فقط از حسین بن علی۷ می‌‌بینیم وگرنه انسان در آن شرائط همه چیزش را فراموش می‌‌کند. نکته‌‌های دیگری هم در این زمینه هست که در مجالس دیگر إن‌شاء‌الله بیان خواهد شد. [۳]

[۱] . بحار الانوار: ۴۵ / ۹۷.

[۲] . بحار الانوار: ۴۴ / ۳۴۴.

[۳] . برای آگاهی بیشتر ر.ک: مقتل الشمس، محمد جواد صاحبی، انتشارات هجرت، قم ، چاپ سوم، قم ۱۳۷۲ ش.

جستارهای عاشورایی/ سلسه مباحث علمی دین پژوهان

منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مطلب
اشتراک در
اطلاع دهید
guest
0 نظرها
بازخوردهای درون خطی
مشاهده همه نظرات