برخورد المعتضد بالله با علویان
معتضد مانند «الواثق» به آل علی× ابراز علاقه و محبت میکرد. ابن شهر آشوب در «مناقب» از حضرت امیر× در بیان احوالات خلفای عباسی نقل میکند که: در خطبهای که احوالات خلفای بنی عباس را بیان میفرماید، فرمود: «سادس عشرهم اقضاهم للذمم و اوصلهم للرحم»؛ شانزدهمین خلیفه عباسی از همه آنها بهتر به عهد و پیمان عمل میکند و بیشتر از همه آنها صله رحم مینماید. در «بحار الانوار» مینویسد: المعتضد خواب دید حضرت امیر المؤمنین، علی×، به وی فرمود: «إذا جلستَ على سریر الخلافه فاحسن الی اولادی»؛ هنگامی که بر تخت خلافت نشستی با فرزندان من به نیکویی رفتار کن. معتضد با سابقهای خوب چون به خلافت نشست علویین را احترام نمود، به آنان احسان کرد، آزادی مذهب و عقیده به آنها داد، به همین دلیل موصوف شد «بقضاء الذمه و صله الرحم»؛ ادا کننده دین و وصل کننده رحم.
معتضد مردی با اراده و پر تلاش بود و به خاطر داشتن همین روحیه، بر اوضاع تسلط پیدا کرد. او مردی جبار و خونریز بود و از شکنجه و عذاب محکومین لذت میبرد، با این حال نسبت به علویان خوش رفتار بود و مهربانی میکرد؛ او دستور داد معاویه را لعن کنند و منشوری در این باب از روی نسخهای که مأمون در زمان خود راجع به برحق بودن خلافت بلافصل علی بن ابیطالب× تهیه کرده بود نوشت و دستور داد بالای منبرها بخوانند و بنی امیه را لعن کنند و فضائل اهل بیت پیامبر| را تذکر دهند.([۱])
اما اطرافیان بد اندیشش، او را ترساندند که ممکن است سنّیها بر تو شورش کنند و علویها زمام امور را در دست بگیرند. به این جهت معتضد، اجتماعات را در حلقههای قصهگویان و مفتیان در مسجد قدغن کرد و نشستن قصهگو و مفتی را در آن جا ممنوع نمود.
معتضد سفری هم به غزوه روم رفت و در ۲۲ ربیع الثانی سال ۲۸۹ هجری قمری، مسموم شد و در گذشت.([۲])
[۱]. تاریخ طبری، ج ۱۱، ص۳۵۴.
[۲]. عمادزاده، حسین، تاریخ مفصل اسلام، ص۴۶۱.