1 شهریور 22, 1400

برخورد هارون با امام رضا

برخورد هارون با امام رضا

آنچه مسلم است این است که هیچ وقت نور و تاریکی در یک مکان با هم جمع نمی‌شوند، بلکه یا باید نور وجود داشته باشد و یا تاریکی. امامِ هدایت، حضرت ثامن الائمه، امام رضا×، وجودش نور محض بود و هدف او چیزی جز شناساندن حق و حقیقت نبود. بر عکس هارون الرشید وجودش مالامال از شر و شرارت بود و هدف او چیزی جز ریاست و محکم کردن پایه‌های حکومتی خود نبود، و در یک جامعه، خیر محض و شر محض نمی‌توانند بر مردم حکومت کنند، بلکه باید یا امام رضا× خلیفه باشد و یا هارون الرشید.

هارون وقتی دید مردم به سوی امام رضا× تمایل دارند، دست به جنایات بزرگی زد که از جمله‌ی آن جنایات، اذیت کردن خود امام رضا× بود که به عنوان نمونه به یک مورد آن اشاره می‌شود:

سید امین در کتاب «اعیان الشیعه» می‌نویسد: بعد از درگذشت حضرت موسی بن جعفر×، هارون الرشید یکی از فرماندهان خود به نام «جلودی» را به مدینه فرستاد و دستور داد که به خانه‌های آل ابی طالب حمله کنند و لباس‌ زنان را غارت نماید و برای هر زنی فقط یک لباس بگذارد. جلودی گفتار هارون را در مدینه اجراء کرد. جلودی به منزل حضرت رضا× آمد، حضرت همه‌ی زنها را در یک اتاق قرار داد و درب آن اتاق ایستاد و نگذاشت جلودی وارد شود. جلودی گفت: باید حتما داخل شوم و زنها را لخت کنم! حضرت متوسل به جلودی شده و قسم خورد که زیور و لباس زنها را بیاورد به شرط آنکه جلودی از جای خود حرکت نکند. بالاخره در اثر التماس و ملاطفت حضرت، قانع شد! حضرت داخل اتاق شد و طلا و لباس‌ها و اثاثیه‌ی منزل را آورده و تحویل جلودی داد و او همه را برای هارون آورد.

وقتی مأمون به سلطنت رسید، نسبت به جلودی غضب کرد و خواست او را بکشد. حضرت امام رضا× در آن مجلس حاضر بود و از مأمون تقاضای عفو کرد. چون جلودی جنایت خود را نسبت به امام رضا× به خاطر داشت، فکر کرد که حضرت درباره‌ی او سعایت می‌کند، رو کرد به مأمون و گفت: تو را به خدا سوگند سخن این شخص را درباره‌ی من قبول نکن! مأمون گفت: به خدا سوگند، حرفش را قبول نمی‌کنم، گردن او را بزنید. بلافاصله گردنش زده شد.([۱])

[۱]. اعیان الشیعهًْ، ج۲، ص۱۵، سیرهًْ الرضا×.

منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مطلب
اشتراک در
اطلاع دهید
guest
0 نظرها
بازخوردهای درون خطی
مشاهده همه نظرات