دوران خلافت معتز
معتز پسر دیگر متوکل، در طول حکومت سه ساله خود (۲۵۵ ـ۲۵۲ هـق) افراد نسبتاً زیادی را از فرزندان ابوطالب [فرزندان حضرت علی×] را به قتل رساند که به آنها اشاره میشود:
اسماعیل بن یوسف، حسن بن یوسف، جعفر بن عیسی، احمد بن عبد الله، عیسی بن اسماعیل، جعفر بن محمد، ابراهیم بن محمد و احمد بن محمد.([۱])
این دوره از خلافت عباسی ویژگیهایی دارد که آن را از دیگر دورهها جدا میسازد؛
۱ـ زوال هیبت و عظمت خلافت: خلافت چه در دورهی اموی و چه در دورهی عباسی، هیبت و جلال خاصی داشت، ولی در این دوره بر اثر تسلط ترکان و بردگان بر دستگاه خلافت، عظمت آن از بین رفت و خلافت همچون گویی به دست این عناصر افتاد که آن را به هر طرف که میخواستند پرتاب میکردند و خلیفه عملاً یک مقام تشریفاتی بود، ولی با این روی، هنگامی که خطری از جانب مخالفان احساس میشد، خلفا و اطرافیان و عموم کارمندان دستگاه خلافت در سرکوبی آن خطر، نظر واحدی داشتند.
۲ـ خوش گذرانی و هوسرانی درباریان: خلفای عباسی در این دوره به خاطر خلأی که بر دستگاه خلافت حکومت میکرد، به شب نشینی و خوشگذرانی و میگساری میپرداختند و دربار خلافت، غرق در فساد و گناه بود. صفحات تاریخ، اخبار شب نشینیهای افسانهای آنان را ضبط و ثبت نموده است.
۳ـ گسترش ظلم و بیدادگری و خودکامگی: ظلم و جور و نیز غارت بیتالمال و صرف آن در عیاشیها و خوشگذرانیها، جان مردم را به لب آورده بود.
۴ـ گسترش نهضتهای علوی: در این مقطع از تاریخ، کوشش دولت عباسی بر این بود که با ایجاد نفرت در جامعه نسبت به علویان، آنها را تار و مار سازد. هر وقت کوچکترین شبحی از نهضت علویان مشاهده میشد، برنامه سرکوبی بیرحمانه آنان آغاز میگشت؛ علت شدت برخورد با آنان نیز این بود که دستگاه خلافت با تمام اختناق و کنترلی که برقرار ساخته بود، خود را متزلزل و ناپایدار میدید و از این نوع نهضتها سخت بیمناک بود.
شیوه علویان در این مقطع زمانی این بود که از کسی نامی نبرند و مردم را به رهبری «شخص برگزیدهای از آل محمد» دعوت نکنند، زیرا سران نهضت میدیدند که امامان معصوم، در قلب پادگان نظامی «سامرّا» تحت مراقبت و مواظبت هستند و دعوت به شخص معین، مایه قطع رشته حیات او میگردد. این نهضتها و انقلابها بازتاب گسترش ظلم و فشار بر جامعه اسلامی در آن عصر بود و نسبت مستقیمی با میزان فشار و اختناق داشت. به عنوان نمونه در دوران حکومت «منتصر» که تا حدی به خاندان نبوت و امامت علاقهمند بود، کسی متعرض شیعیان و خاندان علوی نمیشد و قیامی صورت نگرفت.([۲])
[۱]. همان، ص۶۱۹.
[۲]. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص۵۷۰ـ۵۶۹.