3 شهریور 21, 1400

رفتار منصور با امام کاظم

رفتار منصور با امام کاظم

منصور گرچه در طول مدت ده سالی که در دوران امامت موسی بن جعفر× می‌زیست، بر اثر تدبیرها و دور اندیشی‌های امام×، بهانه‌ای برای احضار آن حضرت به بغداد یا به زندان افکندن و یا قتل ایشان پیدا نکرد، ولی تلاش‌های مذبوحانه‌ای برای ایجاد اختلاف بین پیروان آن حضرت به کار گرفت که عبارتند از:

  1. گماردن جاسوس: منصور با گماردن جاسوسانی در مدینه،([۱]) دیدارها و ارتباط‌های امام×را زیر نظر داشت و شاگردان و اصحاب آن حضرت را به شیوه‌های مختلف تحت فشار قرار می‌داد و آنان را از ارتباط با امام باز می‌داشت. این محدودیت به قدری شدید بود که یاران موسی بن جعفر×به هنگام نقل حدیثی از آن حضرت، ناچار بودند از ایشان به کنایه و با القابی همچون «عبد صالح» «عالم»، «صابر»، «امین»، «ابوابراهیم» و «سید»، یاد می‌کردند.([۲]) و یا هنگامی که پس از زحمت زیاد به محضر آن حضرت شرفیاب می‌شدند، برای نوشتن سخنان ایشان، الواحی در آستین‌های خود پنهان می‌کردند، تا هنگام خروج، از دسترس جاسوسان حکومت در امان باشند.([۳])
  2. حمایت از رجال علمی مخالف امامت آن حضرت: منصور برای پراکنده کردن مردم از گرد امام کاظم×و پر کردن خلأ پیشوایی امت، از رجال علمی که از نظر فکری در جبهه مخالف امامت قرار داشتند، مثل مالک بن انس و قاضی ابو یوسف حمایت می‌کرد. منصور به مالک دستور داد تا کتابی را در مسائل فقهی بنویسد تا در همه‌ی شهرها پخش شود. مالک گفت: مردم عراق ـ که از نظر فقهی پیرو ابو حنیفه بودند ـ به نظر ما عمل نمی‌‌کردند. منصور گفت: آن چنان با شمشیر سرهایشان را می‌زنیم و با تازیانه بندهای پشتشان را قطع می‌کنیم تا بر عمل بدان وادار شوند.([۴])
  3. ایجاد اختلاف میان شیعیان: منصور و اطرافیانش برای ایجاد سردرگمی در میان شیعیان و پراکنده ساختن آنها از گرد پیشوایان، دست به ترفند تبلیغاتی دیگری زده و با مطرح کردن عبد الله و اسماعیل، برادران موسی بن جعفر×به عنوان پیشوایان امت،‌ مردم را به گرایش به سوی این دو نفر ترغیب می‌کردند. و این در حالی بود که خود آنان می‌دانستند اسماعیل در زمان حیات پدرش امام صادق×درگذشته است و آن حضرت وی را در حضور فرماندار مدینه، محمد بن سلیمان، تشییع کرده و او گزارش امر را به منصور داده است. با این حال جیره‌‌خواران منصور در میان مردم شایع کردند که والی بصره طی نامه‌ای به منصور خبر داده که اسماعیل را در بصره دیده و مشاهده کرده که وی بر بالین بیماری حاضر شده و برای وی دعا کرده و بر اثر دعای او بیمار بهبود یافته است.([۵])

[۱]. رجال کشی، ج۲، ص۵۶۵.

[۲]. سیره الائمهًْ الاثنی عشر، ج۲، ص۳۳۴.

[۳]. انوار البهیهًْ، ص۱۶۹.

[۴]. تاریخ زندگانی ائمه معصومین، زندگی امام موسی کاظم×، علی رفیعی، سید محمد حسینی. ص۹۰.

[۵]. سیره الائمهًْ ‌الاثنی عشر، ج۲، ص۳۰۳.

منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مطلب
اشتراک در
اطلاع دهید
guest
0 نظرها
بازخوردهای درون خطی
مشاهده همه نظرات