1 شهریور 13, 1400

روش ابن‏ تیمیه‏ در برخورد با مسائل مختلف

روش ابن‏ تیمیه‏ در برخورد با مسائل مختلف

وهابیت و دلدادگان‌‌شان، ابن‌تیمیه را «شیخ الاسلام» می‌‌نامند تا به دیگران وانمود کنند براى او مثل و مانندى در تاریخ اسلام دیده نشده است، ولى با مراجعه به نوشته‏هاى او در زمینه‏هاى تفسیر، حدیث و اقوال متکلّمین، متوجه می‌‌شویم که وی متخصص و اهل خبره نبوده، بلکه نسبت به مسائل، نادان بوده و یا دشمنى داشته است. در اینجا نمونه‏هایى از دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌های او را یادآور می‌‌شویم:

الف) روش او در جرح و تعدیل‏

  1. حدیثى از پیامبر| نقل کرده که آن حضرت فرموده‌اند: «یَقوُل الله تَعالى من عادی لى وَلِیاً فَقَد بارزنى بِالمُحارِبه؛ خداوند متعال می‌فرماید: هرکس با دوست من دشمنی کند پس قطعاً که مرا به مبارزه طلبیده است» و آن را به ابوهریره نسبت داده و گفته: این حدیث در صحیح بخارى آمده است،([۱]) در حالى‌که این حدیث با این لفظ را بخارى از ابوهریره نقل نکرده بلکه طبرانى از ابى‏امامه نقل کرده است.
  2. از ترمذى نقل کرده که پیامبر اکرم| فرمودند: «لَو لَم ابعَث لَبعث عمر؛ اگر من مبعوث نمی‌شدم، حتماً عمر مبعوث می‌شد»([۲])، در حالى‏که این حدیث از ترمذى نقل نشده بلکه ابن‏عدى آن را نقل کرده و سندش را به جهت وجود زکریابن یحیى در طریق آن تضعیف کرده و ابن جوزى آن را در «الموضوعات» که مختص روایات جعلى است، آورده است.

ب) عملکرد او در مورد قرآن‏

  1. ابن‌تیمیه آیاتی که در مورد صفات خدای تعالی بحث نموده است را تفسیر جسمانى کرده و نسبت به آیاتى که ذات خداوند را از جسمانیّت منزّه ساخته، بى‏اعتنایى کرده است که این روش اهل حدیث و مشبهه و حشویّه است.
  2. ابن‌تیمیه می‌‌گوید: آیات متشابه در قرآن وجود ندارد و ادعا می‌‌کند تمام آیات قرآن محکمات است و تشابه امرى نسبى ‏است([۳])، در حالى‏که در قرآن به تصریح آمده: «او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات محکم (صریح و روشن) است که اساس این کتاب می‌باشد و قسمتى از آن، متشابه است… .([۴])
  3. بخشی از آیات قرآن را با احادیث ضعیف‏السند و اسرائیلیات تفسیر می‌کند، همانند تفسیر آیات ۱۸۹ تا ۱۹۰ سوره اعراف با قصّه اسرائیلى و قبیحى که در شأن حضرت آدم و حوا نیست.([۵])
  4. اعتماد بر تفاسیر دربردارنده احادیث ضعیف‏السند و اسرائیلیات و رها کردن تفاسیر ارزشمندى که با آراى مخالف اعتقاد او در تجسیم و تشبیه را نقل کرده‏اند چون تفسیر طبرى، یا این‌که آراء و اعتقادات شیعه دوازده امامى را ذکر کرده‏اند مثل تفسیر کشّاف.([۶])

پ) توسعه در عنوان شرک‏

در اطلاق عنوان شرک بر مخالفین خود در عقیده و رأى، بسیار بى‏پروا بوده، از جمله می‌گوید:

  1. بناى بر اهل قبور از اعمال مشرکین است.([۷])
  2. اگر کسى بگوید از رسول خدا به جهت نزدیکى به خدا می‌خواهم شفیع من در این امور باشد، این از کارهاى مشرکان است.([۸])
  3. اگر کسى به شخصى که از دنیا رفته بگوید: مرا دریاب، کمکم کن، شفاعتم نما، مرا بر دشمنم پیروز گردان و امثال آنکه تنها خدا بر آن قادر است؛ اینها از اقسام شرک است.([۹]) اگر کسى چنین گوید باید توبه کند وگرنه کشتنش واجب است.([۱۰])

ت) توسعه در عنوان بدعت‏

هرگونه نوآورى در دین را بدعت دانسته و آن را به ضلالت نسبت می‌دهد و می‌گوید:

  1. گنبد و بارگاهى که بر قبر صالحین و انبیا، از اهل‌بیت و عامه بنا شده؛ از بدعت‏هاى حرامى است که در دین اسلام وارد شده است.([۱۱])
  2. اعیاد، شریعتى از شرایع است که در آن باید از دستورات متابعت نمود نه آن‏که بدعت‌گذارى کرد و این عمل همانند اعمال مسیحیان است که حوادث عیسى× را عید می‌گیرند.([۱۲])

ث) اصرار بر تجسیم‏

در یکى از فتاواى خود می‌گوید:

آنچه در قرآن و سنّت ثابت شده و اجماع پیشینیان بر آن است، حق می‌باشد. حال اگر از این امر لازم آید خداوند به جسمیّت وصف شود اشکالى ندارد؛ زیرا لازمه حق نیز حق است.([۱۳])

ج) ادّعاى اجماعات وهمی‌

وى در این باره می‌گوید:

من تفاسیرى که از صحابه نقل شده و احادیثى که از آنان روایت گشته و بیش از صد تفسیر بزرگ و کوچک را ملاحظه کردم، تا این ساعت نیافتم یکى از صحابه حتى یک آیه از آیات صفات یا احادیث صفات را برخلاف مفهوم معروف آن تأویل نماید.([۱۴])

اما کتاب‏هاى تفسیر پر از تأویلات صحابه است. در کتاب «الاسماء و الصفات» تمام تأویلات ذکر شده است.

چ) تضعیف مغرضانه روایات‏

روایاتى را که مخالف عقاید و آراى اوست، بدون بررسى سند، جعلى دانسته و می‌گوید:

حدیث (هو ولىّ کل مؤمن بعدى)؛ او ـ حضرت على× ـ سرپرست هر مؤمنى بعد از من است، یک حدیث دروغ نسبت به رسول خداست، بلکه او در حیات و مماتش ولى هر مؤمنى است و هر مؤمنى نیز ولى او در زمان حیات و ممات است.([۱۵])

در حالى‏که بسیارى از علماى عامه چون ترمذى، نسائى، ابن‏حیان، حاکم نیشابورى، طیالسى، احمدبن حنبل و دیگران، از طریق جعفربن سلیمان این حدیث را نقل کرده‏اند.([۱۶])

ح) انکار حقایق تاریخى‏

هنگامى که با حقایق تاریخى مخالف عقیده و مذهب خود برخورد می‌کند، آن را انکار می‌کند. از جمله، این واقعه تاریخى است که خلیفه عباسى، ابوجعفر منصور، از مالک سؤال‏ می‌کند: آیا می‌تواند رو به قبر پیامبر کرده و دعا نماید؟ مالک در جواب می‌گوید:

چرا روى خود را از پیامبر برمی‌گردانى در حالى‌که او وسیله تو و وسیله پدرت آدم نزد خداوند متعال در روز قیامت است. رو به سوى او کن و او را شفیع خود قرار ده تا خداوند شفاعت او را بپذیرد.([۱۷])

ابن‏تیمیه می‌گوید:

این قصه را احدى نقل نکرده و به امام مالک دروغ نسبت داده شده است.

با این‌که قاضى عیاض آن را با سند صحیح نقل کرده و گفته آن را از ثقات مشایخش اخذ نموده است، وانگهى مذهب مالک و احمدبن حنبل و شافعى، استحباب استقبال قبر پیامبر هنگام سلام دادن و دعا کردن است.

خ) افترا به شیعیان

ابن‌تیمیه نسبت‌های دروغی به شیعه می‌دهد که به مواردی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. رافضه (شیعیان) نماز جمعه به جاى نمی‌آورند، نه پشت سر اصحابشان و نه غیر اصحابشان و تنها پشت سر معصوم نماز می‌گذارند. حال آنکه شخص معصوم نزد آنها نیست.([۱۸])
  2. اعتنایى به حفظ قرآن، شناخت معانى و تفسیر آن و نیز حدیث رسول خدا| و شناخت صحیح آن از باطل و بحث از معانى حدیث ندارند.([۱۹])
  3. سایر حماقت‏هاى شیعه این است که کراهت دارند سخن به لفظ ده بگویند یا کارى انجام دهند که به تعداد ده باشد. چون با خوبان صحابه ـ یعنى همان ده نفرى که پیامبر بشارت بهشت به آنها داده ـ دشمن هستند.([۲۰])
  4. شیعیان سگ‌های خود را به نام ابوبکر و عمر می‌‌نامند و پیوسته آنها را لعن می‌‌کنند.([۲۱])
  5. شیعیان می‌‌گویند: حسن و حسین‘، فرزندان علی× نیستند، بلکه فرزندان سلمان فارسی هستند.([۲۲])
  6. برخی از شیعیان دو الاغ از الاغ‌های خود را یکی به نام ابوبکر و دیگری را به نام عمر نامگذاری می‌کنند، آن‌گاه کیفر دادن دو الاغ را به جای کیفر دادن ابوبکر و عمر به کار می‌برند.([۲۳])

این تهمت‏ها احتیاج به پاسخ ندارد، هرکس با شیعیان معاشرت داشته باشد به بى‏پایه و اساس بودن این مطالب اذعان می‌کند.

[۱]) ابن‏تیمیه، الفرقان بین الاولیاء الرحمن و اولیاء الشیطان، ص۷۰.

[۲]) همان، ص۵۷.

[۳]) ابن تیمیه، احمد، تفسیر کبیر، ج۱، ص۲۵۳.

[۴]) آل عمران / ۷.

[۵]) صفدى، الوافى بالوفیات، ج۷، ص۲۰؛ قرطبی، تفسیر قرطبى، ج۷، ص۳۳۸.

[۶]) ابن‌تیمیه، مقدمه کتاب اصول التفسیر.

[۷]) ابن‌تیمیه، احمد، منهاج السنهًْ، ج۱، ص۴۷۴.

[۸]) زیارهًْ القبور، ص۱۵۶.

[۹]) الهدایهًْ السنیهًْ، ص۴۰.

[۱۰]) زیارهًْ القبور، صص۱۷ و ۱۸.

[۱۱]) احمد، منهاج السنهًْ، تفسیر سوره نور، صص ۱۷۸ و ۱۷۹.

[۱۲]) ابن‌تیمیه، احمد، منهاج السنهًْ، ج۴، ص۱۰۴.

[۱۳]) محمد ناصر الدین، البانى، سلسلهًْ الاحادیث الصحیحهًْ، ج۵، ص۲۶۱.

[۱۴]) ابن‌تیمیه، احمد، منهاج السنهًْ، ج۲، صص۴۳۷ ـ ۴۳۵.

[۱۵]) اقتضاء الصراط المستقیم، صص ۲۹۵ـ۲۹۳.

[۱۶]) الفتاوى، ج۵، ص۱۹۲.

[۱۷]) وفاء الوفا، ج۴، ص۱۳۷۶.

[۱۸]) ابن‌تیمیه، احمد، منهاج السنهًْ، ج۵، ص۱۷۵.

[۱۹]) همان، ج۱، ص۳۸.

[۲۰]) همان، ص۵۰.

[۲۱]) همان، ج۴، ص۳۶۸.

[۲۲]) همان، ج۴، ص۳۶۸.

[۲۳]) ابن‌تیمیه، احمد، منهاج السنهًْ، ج۱، ص۴۹.

منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مطلب
اشتراک در
اطلاع دهید
guest
0 نظرها
بازخوردهای درون خطی
مشاهده همه نظرات