شهریور 8, 1400

زندگی‌نامه‌ی یزید

زندگی‌نامه‌ی یزید

۱. شخصیت یزید

شخصیت یزید‌بن معاویه بر هیچ فرد مسلمان و حتی پژوهشگر غیر مسلمان پوشیده نیست‌، تاریخ اسلام با وجود کاستی‌های زیاد، از انعکاس بخشیدن اوصاف و خصوصیات روحی و اخلاقی فرزند معاویه‌، کوتاهی نکرده‌اند. در گستره‌ی تاریخ اسلام‌، حتی افراد بی‌سوادی که با خواندن و نوشتن و مطالعه هیچ سر و کاری ندارند، یزید را آن‌گونه که بوده می‌شناسند. شاید به این علت است که ترسیم چهره‌ی حقیقی ستمگران‌، برای همه‌ی نسل‌ها در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها، سنّت الهی می‌باشد.

{وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَبْدیلاً}.([۱])

برای سنت الاهی هیچ گونه تغییری نخواهی یافت.

ولی از آنجا که در سده‌های اخیر، فرقه‌ای به نام «وهابیّت» پدید آمده که برخلاف سیره و اندیشه‌ی عموم مسلمانان و نیز آزاد اندیشان جهان‌، از شخصیت یزید به دفاع برخاسته‌اند‌، بی‌مناسبت نیست که به پاره‌ای از ویژگی‌های اعتقادی‌، اخلاقی و تربیتی یزید اشاره شود.

شخصیت یزید را می‌توان در دو دوره از زندگی وی به صورت مستقل بررسی کرد:

الف) دوران قبل از حکومت.

ب) دوران حکومت.

۲. دوران کودکی و نوجوانی یزید

شخصیت یزید در دوره‌های کودکی و نوجوانی متشکّل از دو کانون تربیتی است:

الف) بادیه‌نشینی

مادر یزید،([۲]) دختر «بجدل کلبیه» بود که همیشه در بادیه زندگی می‌کرد. او زندگی با معاویه و شهرنشینی را دوست نداشت و در این‌باره اشعار معروفی دارد؛ همانا پوشیدن عبای خشن همراه با خوشی و روشنی چشمم را، از پوشیدن لباس‌های نازک بیشتر دوست دارم و خانه‌ای که بادهای تند در آن بوزد، نزد من از قصر مشرف با شکوه محبوب‌تر است و یکی از پسر عموهای فقیر و بدخویم برای من، از مردی تنومند و درشت‌خو بهتر است‌.

معاویه‌، ناچار شد این زن و فرزندش (یزید) را به بادیه بفرستد، لذا یزید با خلق و خوی بادیه‌نشینی و صحراگردی تربیت گردید.([۳])

یزید براثر بادیه‌نشینی، زبانی فصیح داشت و با شاعران معاشرت می‌کرد و اشعار زیادی ‌سرود، که متأسفانه جنبه‌ مثبتی ندارند.

شعرهای یزید، بیانگر کفر اوست‌. مورخان‌، نمونه‌هایی از اشعار او را نقل کرده‌اند که ما به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

یزید در یکی از سروده‌های خویش، مسجد و نماز را به طعن گرفته و شراب و شراب‌خواری را ستوده است‌.

دع المساجد للعبّاد تسکنها
ان الذی شربا فی سکره طربا
ما قال ربک ویل للذی شربا

 

واجلس علی دکه الخمار واسقینا
وللمصلین لا دنیا ولا دینا
لکنه قال ویل للمصلّینا…

مساجد را برای عابدان واگذار تا در آن سکنا گزینند و خود بر دُکان شراب‌فروش نشین و ما را شراب ده‌. آن کس که شراب نوشد در حالت خماری به طرب پردازد، در حالی‌که نمازگزاران نه دین دارند و نه دنیا. پروردگارت در قرآن، وای بر شراب‌خواران نگفته‌، ولی وای بر نمازگزاران گفته است.

او در سروده‌ی دیگر خویش به پیامبر خدا| کنایه زده است:

لما بدت تلک الرّووس واشرقت
صاح الغراب فقلت صح او لا تصح

 

تلک الشموس علی ربی جیرون
فلقد قضیت من النّبی دیونی
([۴])

چو آن سرها پیدا شد و آن خورشیدها به تپه‌های جیرون بتابید، کلاغ صدا کرد و من گفتم: چه صدا بکنی و چه نکنی من دِین‌های خود را از پیامبر وصول کردم‌.

او در قسمتی دیگر از سروده‌ی خویش چنین گفته است:

شمسیه کرم برجها قعردنّها

 

و مشرقها الساقی ومغربها فمی‌

اذا نزلت من دنّها فی زجاجه
فان حرّمت یوماً علی دین احمد

 

‌حکت نقراً بین الحطیم و زمزم‌
فخذها علی دین المسیح‌بن مریم
([۵])

خورشید من که از انگور است‌، برج آن ته خمره‌ی شراب است و از مشرق دست ساقی طلوع کرده و به مغرب دهان من غروب می‌نماید و چون از سبو در جام ریخته شود، غلغل‌کردن و زیر و رو شدن و حباب ساختنش حکایت از حجاجی می‌کند که بین دیوار کعبه و چاه زمزم مشغول هروله هستند. پس اگر بر دین احمد حرام است تو آن را بر دین عیسی برگیر و سرکش‌.

یکی دیگر از خصوصیات یزید، علاقه‌ی مفرط او به نگهداری و تربیت حیوانات به ویژه «بوزینه‌» و «سگ‌» بود. او از این حیوانات برای بازی کردن و مسابقه استفاده می‌کرد.

بسیاری از مسابقات نظیر اسب‌دوانی و… در مکتب اسلام مجاز و بلکه ستایش شده و در فقه اسلامی باب جداگانه‌ای برای آن گشوده شده‌ است، و این مسابقات بیشتر برای تحصیل کمالات انسانی برگزار می‌گردد.

اما آنچه که یزید به آن علاقه داشت‌، از این نوع مسابقات نبود. استفاده‌ی یزید از حیوانات، صرفاً در جنبه‌های منفی خلاصه می‌شد و جز لهو و سرگرمی از آن بهره‌ی دیگری نمی‌جست‌؛ به طور مثال؛ او «بوزینه‌ای‌» داشت که مدت‌ها به تربیت آن مشغول بود و کنیه‌ی «ابوالقیس‌» را برایش انتخاب کرده بود و لباس‌های حریر و ابریشم زربافت بر تنش می‌پوشانید. این بوزینه در مجلس شراب یزید که علاوه بر دوستانش بسیاری از سفیران کشورهای غیر اسلامی نیز حضور داشتند، به بازی مشغول شده و حاضران را سرگرم می‌کرد.

همچنین به گفته‌ی محققان‌، یزید الاغ ماده‌ای داشت که چابک و تیزپا بود و گاهی «ابوالقیس‌» (میمون یزید) با اشاره‌‌ی وی بر آن سوار می‌شد و برای مسابقه با اسب‌ها وارد میدان می‌گردید. در میان مسابقه‌دهندگان‌، افراد درباری و چاپلوس‌، کم نبودند که به خاطر خشنودی یزید، الاغ ماده و راکب آن (میمون‌) را بر اسب‌های خویش‌، سبقت دهند.

یزید این شعر را به مناسبت همان مسابقه‌ها سروده است‌:

تمسّک اباقیس بفضل عنانها
الا من رأی القود الذی سبقت به

 

فلیس علیها ان سقطت ضمان‌
جیاد امیرالمؤمنین أتان
([۶])

ای اباقیس! زمام مرکب خویش را محکم بگیر که اگر از زین به زمین افتادی مرکبت ضامن نیست‌. هان چه کسی میمونی را که گورخری آن را بر اسب‌های امیرالمؤمنین (یزید) پیش انداخته‌، دیده است‌؟

پس در می‌یابیم که مسابقه‌ای را که یزید به آن از خود علاقه نشان می‌داد، از نوع مسابقه‌های معمولی نبود که در دین از آن ستایش شده است‌، بلکه از نوع مسابقه‌هایی بود که هیچ انسان عاقل و خردورزی‌، وقت خود را با آن نمی‌گذارند تا چه رسد از یک مسلمان‌، آن هم زمامدار کشور پهناور اسلامی.

اما یزید با این‌که در بادیه بزرگ شده بود، باز هم در شجاعت و تهوّر، از صفات بادیه نشینان‌، بی بهره مانده بود.

ب) کانون‌های تربیتی مسیحیت‌

بیشتر مورّخان اسلامی بر این باورند که یزید عموماً عمر خود را در دیرهای نصارا که آن روزها حکم «ستون پنجم» را داشت به سر می‌برده و روزگار خویش را با لهو و لعب می‌گذارنید، و طبیعی است که از ارباب «دیرها» تعلیمات و دستوراتی را نیز می‌گرفت و عجیب این است که به گفته‌ی بسیاری از محققان‌، این مراکز عبادت و انزوا، سبب رواج فحشا و شراب در جهان اسلام بود. در دیرهای نصارای آن روز که یزید به آنجا پناه می‌برد، شراب و خلوت با یاران ممنوع نبود و حجاب نیز رواج نداشت و خواه ناخواه این مراکز عبادت، تبدیل به مراکز فساد و فحشا می‌گردید.

آمدن یزید در دیر «مرّان‌» در نزدیکی قریه‌ی «فرقدون‌» با زنی به نام ام‌ّکلثوم در سالی که پدرش معاویه او را همراه لشکری برای فتح قسطنطنیه فرستاده بود، سند زنده‌ی این حقیقت است‌.

ابن‌اثیر در حوادث سال ۴۹ هجری و یا به گفته‌ی بعضی، در حوادث سال پنجاه می‌نویسد:

معاویهًْ ابن ابی‌سفیان‌، لشکر انبوهی برای جنگ با رومیان‌، به سمت کشور روم گسیل داشت و سفیان‌بن عوف را به فرماندهی آن لشکر، منصوب کرد و یزید پسر خود را نیز دستور داد که جنگجویان را همراهی کند. دشواری راه بر یزید سنگین آمد و بین راه‌ مریض شد. پدرش دستور داد که او در «دیر مرّان‌» بماند و با لشکر نرود. اتفاقاً جنگجویان را پس از آن‌، گرسنگی و مرض شدید عارض شد و یزید چون آن احوال را شنید این اشعار را سرود:

ما ان ابالی بما لاقت جموعهم‌
اذا اتکأت علی الانماط فی غرف

 

بالغذقدونه من حمّی و من موم‌
بدیر «مرّان‌» عندی ام کلثوم‌
([۷])

از اینکه سپاهیان را در «فرقدون‌»، گرسنگی و تب و درد ملاقات کرده است، من چه باک دارم‌، در حالی‌که بر بالش‌های مرتفع در دیر «مران‌» تکیه می‌زنم و ام کلثوم کنار من است.

ام کلثوم دختر عبدالله‌بن عامر بود که بعداً به همسری یزید درآمد. چون خبر اشعار یزید به پدرش رسید، سوگند خورد که او را به سفیان‌بن عوف در سرزمین روم ملحق کند. پس لشکر زیادی همراه او فرستاد تا او را به سرزمین روم برسانند.

یکی از قرائنی که دلالت دارد بر این‌که یزید تحت تأثیر افکار مسیحی بوده، شعر معروف وی است که در هنگام نوشیدن شراب گفته:

فان حرّمت علی دین احمد           فخذها علی دین المسیح بن مریم

اگر شراب در دین احمد (پیامبر اسلام‌|) حرام است‌، تو آن را بر دین مسیح بگیر و بیاشام‌.

اُنس گرفتن یزید در دیرهای مسیحیت‌، در پرتو دو عامل است:

۱. مادر یزید از قبیله‌ی «کلبیّه» و قبلاً مسیحی بوده است و خواه و ناخواه عقاید و افکار قدیمی‌، چندان زود از خاطره انسان محو نمی‌شود، به ویژه این‌که انسان، خود یک آدم لاابالی بوده و در صدد پیراستن عقاید باطله‌ی خود برنیاید.

۲. معاویه علاقه‌مند بود برای یزید معلم مسیحی برگزیند.

این دو عامل‌، تصادفی بودن اُنس یزید با کانون‌های تربیتی مسیحیت را نفی می‌کند.

عبدالله علائلی در این باره می‌نویسد: شاید عجیب به نظر آید اگر تربیت یزید را تربیت مسیحی بدانیم، به طوری‌که از تربیت اسلامی و آشنایی با فرهنگ و تعلیمات اسلامی دور بوده باشد و شاید خواننده تا حدّ انکار از این معنا تعجب کند، ولی اگر بدانیم که یزید از طرف مادر از قبیله‌ی «بنی کلب» بود که پیش از اسلام دین مسیحی داشتند، تعجب نخواهیم کرد؛ زیرا از بدیهیّات علم‌الاجتهاد این است که ریشه‌کن ساختن عقاید یک ملت که اساس خوی‌ها و خصلت‌ها و ارزش‌های اجتماعی و سرچشمه افکار و عادات و فرهنگ عمومی آنهاست‌، نیازمند گذشت زمانی طولانی است.

تاریخ به ما می‌گوید: یزید تا دوران جوانی در این قبیله پرورش یافته بود و این به‌آن معناست که وی دوران تربیت‌پذیری و شکل‌گیری شخصیت خود را که مورد توّجه مربیان است‌، در چنین محیطی گذرانده بود و به این ترتیب‌، علاوه بر تأثیرپذیری از مسیحیت، خشونت بادیه و سختی طبیعت صحرا نیز با سرشت او در هم آمیخته بود.

به علاوه به نظر گروهی از مورّخان از آن جمله‌ «لا منس‌» مسیحی در کتاب «معاویه‌» و کتاب «یزید»، بعضی از استادان یزید از مسیحیان شام بوده‌اند و آثار سوء چنین تربیتی در مورد کسی که می‌خواست زمامدار مسلمانان باشد، بر کسی پوشیده نیست.

آن‌گاه «علائلی‌» می‌گوید:

این‌که یزید «اخطل‌» شاعر مسیحی را وا داشت که انصار را هجو کند و نیز سپردن تربیت پسرش به یک نفر مسیحی که مورّخان، به اتفاق آن را نقل کرده‌اند، ریشه در همین تربیت مسیحی وی داشت.(‌[۸])

در بسیاری از منابع معتبر، اکثریت قریب به اتفاق مورّخان بر این باورند که یزید برای مقابله با امام حسین×، عبیدالله‌بن زیاد را با رهنمون مستقیم «سرجون‌» رومی ‌برگزید.

«سرجون‌» رومی و ابتدا غلام معاویه بود، ولی بعدها در اثر نشان دادن قابلیت‌، به دو سمت‌ «رئیس خزانه‌داری‌» و «مشاورت» معاویه برگزیده شد.([۹])

ابن اثیر در «الکامل»، ابوعلی مسکویه در «تجارب الامم»، شیخ مفید در «ارشاد»، طبرسی در «تاریخ امم و الملوک» و ابومخنف در مقتل الحسین×، جریان نظرخواهی یزید از سرجون در مقابله با امام حسین× را با بیان زیر نقل کرده‌اند:

هنگامی که نامه‌های (پیروان یزید در کوفه‌) نزد یزید جمع شدند، وی سرجون رومی مشاور معاویه را طلبید. نامه‌ها را برایش خواند و از او نظر خواست که ‌چه کسی را والی کوفه گرداند. یزید، آن روزها با عبیدالله بن زیاد مخالف‌ (و بر او خشمگین‌) بود. سرجون به او گفت‌: بگو بدانم‌، اگر معاویه برایت دستوری داده باشد، رأی او را می‌پذیری‌؟ گفت‌: آری‌! سرجون‌، فرمان معاویه برای عبیدالله بن زیاد را جهت ولایت کوفه‌، بیرون آورد و گفت‌: این دستور معاویه است که اکنون مرده و توسط این نامه‌، فرمان خویش را برای والی کوفه صادر کرده است‌. پس یزید به آن نامه عمل‌کرد و ولایت کوفه و بصره را به عبیدالله واگذار کرد و نامه‌ای به عبیدالله نوشت و مسلم بن عمرو باهلی، پدر قتیبه را همراه نامه به سوی عبیدالله فرستاد و از او خواست که مسلم‌بن عقیل را دستگیر کند، سپس بکشد یا تبعید نماید.([۱۰])

به راستی‌، فرمان معاویه به عبیدالله مبنی بر ولایت کوفه‌، نزد سرجون مسیحی چه می‌کرده است‌؟ آیا آن فرمان‌، چون دیگر فرمان‌های معاویه نمی‌بایست نزد یزید نگهداری می‌شد؟ آیا ادّعای چنین فرمانی از سوی سرجون‌، خود نوعی نقشه‌ی ماهرانه از سوی مسیحیت نبوده است‌؟!


[۲]) مادر یزید، میسون دختر بجدل کلبی است و به طور اختصار بنا به نقل تجارب السلف و الزام النواصب و زمخشری در ربیع الابرار و اشعار نسابه کلبی، نسب یزید مورد طعن و مردود است و مادرش را وقتی پیش معاویه بردند، به یزید از غلام پدرش حامله بود. قمقام، زخار، ص۲۲۹.

[۳]) العقاد، عباس محمود، ابو الشهداء، ص ۳۹.

[۴]) ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص ۳۱۷.

[۶]) العقاد، محمود عباس، ابو الشهداء، ص ۳۹.

[۷]) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۴، ص۳؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ص۵۳۴.

[۸]) علائلی، عبدالله، سموالمعنی فی سمو الذات، ص۵۸؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ج۱، ص۴۵۲.

[۹]) ابن اثیر، علی، الکامل، ج۳، ص۲۶۸.

[۱۰]) طبری، محمد، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۴.

منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مطلب
اشتراک در
اطلاع دهید
guest
0 نظرها
بازخوردهای درون خطی
مشاهده همه نظرات