1 مهر 14, 1400

شبهه ادبی به آیه ولایت و نقد آن

بعضى از شبهاتى که به استناد ادبیات عرب بیان کرده‏اند عبارتند از:

۱ – لغو بودن ذکر رکوع بعد از صلات؛

گفته‏اند، اگر مقصود از رکوع، رکوع اصطلاحى باشد، با توجه به اینکه قبل از این جمله، عبارت {یقیمون الصلوه} آمده است و صلات شامل رکوع هم مى‏شود، ذکر {و هم راکعون} لغو خواهد بود.

به این شبهه توجه کنید:

«و الرکوع هنا ظاهره الخضوع لا الهیئه التى فى الصلاه، لانّه یلزم فى هذا القول تکریر الرکوع لقوله یقیمون الصلاه.»

این شبهه در منابع گوناگون آمده است.([۱])

نقد

در پاسخ به این شبهه ابتدا باید جایگاه جمله «و هم راکعون» را از نظر ادبى مشخص کرد.

درباره این جمله دو احتمال زیر داده شده است:

۱ – اینکه «واو» عاطفه و جمله عطف بر جملات قبل باشد که عده‏اى بر این باورند.

در این جمله دو وجه جایز است که روشن‏ترین آن این است که جمله عطف بر جمله‏هاى گذشته است پس معناى آیه چنین مى‏شود: «ولى و سرپرست شما تنها کسانى هستند که نماز مى‏خوانند و زکات مى‏دهند و رکوع مى‏کنند».([۲])

براساس این نظریه این اشکال مطرح مى‏شود که ذکر «راکعون» تکرار و لغو است؛ زیرا قبل از آن جمله {یقیمون الصلوه} آمده است.

پاسخهای مفسران اهل سنت

الف – چون رکوع بارزترین رکن نماز است و به دلیل اهمیت – آن – بر خلاف جملات قبل – این جمله را اسمیه آورده و نگفته است؛ «یرکعون» ([۳])

این پاسخ – همان طور که ملاحظه مى‏کنید – ادعایی بیش نیست و دلیلى بر اظهر بودن رکوع نسبت به بقیه ارکان نداریم و ایشان هم نتوانسته برای اثبات آن دلیلى ارائه کند، بلکه اگر بحث مقایسه بین ارکان نماز مطرح شود، آشکارترین ارکان نماز تکبیره الاحرام است؛ زیرا با گفتن آن نماز آغاز و کارهاى منافى نماز با گفتن این تکبیر حرام مى‏شود.

ب – ممکن است تکرار براى تأکید باشد، چون نماز در میان تکالیف الهى از شرافت و عظمت زیادی برخوردار است.([۴])

چنان که ملاحظه مى‏کنید، این پاسخ نیز ربطى به موضوع ندارد؛ زیرا اشکال این بود که تکرار ذکر رکوع پیش مى‏آید، نه تکرار نماز و پاسخ یاد شده مبتنى بر تکرار نماز است، در حالى که در آیه نماز تکرار نشده است.

ج – ذکر رکوع بعد از نماز بدین خاطر است که شریف‏ترین اعمال نماز رکوع است.([۵])

این پاسخ نیز که شریف‏ترین اعمال نماز رکوع است؛ ادعایی بیش نیست، زیرا در روایات آمده است که نزدیک‏ترین حالت انسان به خدا در حال سجده است؛ به این روایت توجه کنید:

«قال النبى | : اقرب ما یکون العبد من ربّه و هو ساجد.»([۶])

 نزدیک‏ترین حال قرب بنده به پروردگارش هنگام سجده است.

بدین سان اشکال تکرار رکوع و لغو بودن آن در صورتى وارد مى‏شود که «واو» را عاطفه بدانیم. در این صورت، هیچ یک از پاسخ‏هایى که ارائه کرده‏اند قانع‏کننده نیست.

اشکال اساسى که بر عاطفه گرفتن «واو» وارد مى‏شود؛ این است که با توجه به اینکه «انّما» براى حصر است و خداوند در مقام تعیین ولى و سرپرست مسلمانان بعد از رسول خداست، اگر واو را عاطفه بدانیم، این هدف تأمین نمى‏شود؛ زیرا معناى آیه این مى‏شود که ولى و سرپرست شما خدا و رسول خدا و کسانی هستند که نماز مى‏خوانند و زکات مى‏دهند و رکوع مى‏کنند.

این اوصاف در همه مسلمانان وجود دارد و از طرفى همه نمى‏توانند «ولىّ» باشند پس حصرى اثبات نمى‏شود.

۲- بیشتر مفسران عامه و تمام مفسران خاصه این نظریه را پذیرفته‏اند که «واو» حالیه و صاحب حال نیز فاعل {یقیمون و یؤتون} است.

توجیههای زیر از سوی مفسران اهل‏سنت ارائه شده است:

الف – رکوع به معناى اصطلاحى نیست، بلکه به معناى خضوع است؛

چون عدهای از صحابه در هنگام نزول این آیات در حال نماز و عده‏اى در حال پرداخت زکات بوده‏اند و این دو کار را با حالت خضوع انجام مى‏دادند، این آیه نازل شد.([۷])

گرچه رکوع در لغت به معناى خضوع آمده است ولى در بکارگیرى لغتى که چند معنى دارد در یک معناى معین، نیاز به قرائتى است که مؤید معناى یاد شده باشد، در حالى که در اینجا رکوع را به معناى خضوع گرفتن نه تنها قرینه مؤید ندارد، بلکه بر خلاف تاریخ و کتاب و عقل است.

۱- در این پاسخ ادعا شده است که صحابه هنگام نزول آیه در حال نماز و پرداخت زکات بوده‏اند، در حالى که نزول آیه چند دقیقه هم طول نمى‏کشد. اگر پرداخت زکات از طرف امیرالمؤمنین × را نادیده بگیریم و انکار کنیم – که این گروه درصدد چنین کارى هستند – از نظر تاریخى چه دلیلى هست که در آن لحظه اصحاب در حال پرداخت زکات بودند؟ انسان با اندک تأمل در مى‏یابد که این سخن بى‏مدرک است.

از طرفى اگر پرداخت زکات از سوى صحابه در آن لحظه اثبات نشود، براساس این نظریه، جمله {یؤتون الزکاه} را نمى‏توان معنى کرد و جمله‏اى خلاف واقع خواهد بود؛

۲- اگر رکوع به معناى خضوع باشد، اشکال تکرار به گونه‏اى دیگر وارد مى‏شود؛ زیرا نماز و زکات هر دو کار عبادى هستند و عبادت باید با اخلاص و خضوع انجام شود. در این صورت جمله {و هم راکعون} به معناى و «هم خاشعون» است که با قرآن تناسب ندارد؛

۳- اگر رکوع به معناى خضوع باشد، گذشته از دو اشکال پیشین، اشکال دیگرى نیز خواهد داشت، بدین معنى که هدف آیه که تعیین ولى بعد از نبى| است تأمین نمى‏شود؛ زیرا خضوع در نماز و زکات در این صورت، میان همه مسلمانان مشترک است، نه آنکه به عده‏اى ویژه اختصاص داشته باشد تا با حصر «انّما» متناسب باشد.

ب – «واو» عاطفه نیست، ولى رکوع هم به معناى اصطلاحى نیست.

اگر «واو استینافى» باشد جایز است که مقصود از رکوع، مبالغه در مواظبت بر نافله‏ها باشد.([۸])

نقد

۱- هیچ کس در هیچ لغتى رکوع را به معناى مواظبت بر نافله معنى نکرده است؛

۲- در شرع نیز لفظ رکوع بر مواظبت بر نافله اطلاق نشده است؛

۳- در میان دانشمندان نیز رکوع اصطلاحى به معناى مواظبت بر نافله نیست.

۴- براساس این نظریه، آیه شأن نزول نخواهد داشت؛ زیرا معناى آیه این مى‏شود: ولىّ شما خدا و رسول و کسانى هستند که نماز مى‏گزارند، زکات مى‏دهند و بر نافله‏ها مواظبت مى‏کنند؛

این ویژگى همه مسلمانان را در برمى‏گیرد؛ چنان که طرفداران نظریه «تعمیم» مى‏گویند.

۵- هدف آیه نیز – همان طور که در اشکال پیشین بیان شد – تأمین نخواهد شد.

ج دانشمندان شیعه بر این باورند که «واو» حالیه است، و رکوع نیز به معناى اصطلاحى آن به کار رفته است در این صورت هم حصر «انّما» درست است و هم هدف آیه تأمین مى‏شود؛ زیرا در این صورت مصداق منحصر در امامعلى× است و اشکال تکرار نیز وارد نیست؛ چه اینکه اشکال تکرار براساس عاطفه بودن «واو» مطرح مى‏شد و براساس حالیه بودن «واو» تکرار پیش نمى‏آید و این اشکال را بر شیعه وارد کرده‏اند؛ زیرا براساس عاطفه بودن، «واو» معناى آیه چنین مى‏شد: ولىّ شما تنها خدا و رسول او و کسانى هستند که نماز مى‏گزارند و زکات مى‏دهند و رکوع مى‏کنند، ولى براساس حالیه بودن «واو» معناى آن این گونه مى‏شود: ولىّ شما تنها خدا و رسول و کسانى هستند که نماز مى‏گزارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند که بیان حالت پرداخت زکات است، نه بیان کارى که در نماز انجام مى‏شود، تا در جمله قبل تکرار شده باشد.

۲ – عدم اطلاق زکات بر صدقه مستحبى

گفته‏اند؛ زکات هر کجا به کار رود به زکات واجب اختصاص دارد و بر صدقه مستحبى اطلاق نمى‏شود. به این شبهه توجه کنید:

«انّ الزکاه لا تاتى الاّ بلفظها الخاص بها و هو الزکاه المفروضه، فهى اسم للواجب لا للمندوب.»

بنابر این مقصود از رکوع، رکوع نماز نیست، تا بگوییم آیه در شأن على× نازل شده است.

این شبهه در بعضى از منابع ذکر شده است.([۹])

نقد

زکات از منظر لغت

بدون تردید، زکات واژه‏اى عربى است و قبل از اینکه پیامبر اسلام به رسالت برانگیخته شود و قرآن نازل گردد، عرب زبانان واژه زکات را در گفتگوهای خود به کار مى‏برده‏اند.

بنابر این باید دید در لغت عرب زکات به چه معنى است؟

ابن منظور از لغت‏شناسان عرب‏زبان در این‏باره مى‏نویسد:

«قال ابوعلى: الزکاه صفوه الشى‏ء و زکّاه اذا اخذ زکاته وتزکّى اى تصدّق.»([۱۰])

«زکات، برگزیده چیز است و زکّاه؛ یعنى برگزیده‏اش را گرفت و تزکّى؛ یعنى انفاق کرد».

«قال الفراء: زکاه صلاحا.»([۱۱])

«قال ابو زید النحوى: واصل الزکاه فى اللغه الطهاره و النماء و البرکه و المدح و کلّه قد استعمل فى القرآن و الحدیث.»([۱۲])

اصل زکات در لغت به معناى طهارت، رشد، برکت و ستایش است و همه این موارد در قرآن و حدیث به کار رفته است.

میر شریف مى‏نویسد:

«الزکاه فى اللغه الزیاده.»([۱۳])؛ «زکات در لغت به معناى زیادى است».

راغب مى‏نویسد:

«اصل الزکاه النموّ الحاصل عن برکه اللّه تعالى و یعتبر ذلک بالامور الدنیویه و الاخرویه و منه الزکاه مما یخرج الانسان من حق اللّه تعالى الى الفقراء و تسمیته بذلک لما یکون فیها من رجاء البرکه او لتزکیه النفس، اى تنمتیها بالخیرات و البرکات.»([۱۴])

«اصل زکات، رشدى است که از برکت خداوند حاصل مى‏شود و این مسئله هم در امور دنیوى و هم در امور اخروى کاربرد دارد. از همین مقوله است زکاتى که انسان به عنوان حق خداوند به فقرا مى‏دهد و اینکه به چنین مالى زکات مى‏گویند یا به امید برکت در مال است، یا بدین سبب است که باعث تکامل نفس مى‏شود».

زکات در قرآن

قرآن کتاب عربىِ مبین است([۱۵]) و براى انذار اعراب و دیگران نازل شده است.([۱۶])

بنابر این باید واژه‏هایى که در آن به کار مى‏رود یا به همان معنایى باشد که در لغت عرب کاربرد دارد، یا دست‏کم مناسبتى با معناى لغوى داشته باشد.

واژه زکات در قرآن ۳۲ بار به کار رفته است که برخى از مصادیق آن بدین شرح است:

الف – درباره مشرکان

{قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقیمُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَیْلٌ لِلْمُشْرِکینَ * الَّذینَ لا یُؤتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ بِاْلآخِرَهِ هُمْ کافِرُونَ}([۱۷])

«بگو من فقط یک انسان مانند شما هستم به من وحى شده است که تنها معبود شما خداى یگانه است، به او رو آورید و از او طلب آمرزش کنید. واى بر مشرکان؛ آنان که زکات نمى‏دهند و به آخرت ایمان ندارند.

با توجه به نکات زیر، مقصود از این زکات زکات واجب نیست:

۱- این سوره مکى است و حال آن که زکات در مدینه واجب شده است؛([۱۸])

۲- شأن نزول آیه را چنین گفته‏اند که مشرکان قریش، که حجاج را سقایت و اطعام مى‏کردند، اعلام نمودند این امکانات را در اختیار کسانى که به پیامبر ایمان آورده‏اند قرار نمى‏دهند. این آیه درباره آنان نازل شده است؛([۱۹])

۳- مشرکان مکه اعتقادى به پیامبر و قرآن نداشتند، تا چه رسد به زکات، تا آنان بر عدم انجام این کار سرزنش شوند.

بنابراین مقصود از زکات، در این آیه، مطلق انفاق‏ها و خدماتى است که مشرکان در عصر جاهلیت به زائران «بیت اللّه» ارائه مى‏کردند، نه زکات تشریع شده در اسلام.

([۱]) البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، ج ۲، ص ۵۲؛ البحر المحیط، ج ۳، ص ۵۲۵؛ مواهب الرحمن فى تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۱۶۷؛ تفسیر القرآن العظیم المسمّى باولى ما قیل فى آیات التنزیل، ج ۳، ص ۴۲.

([۲]) اللباب فى علوم الکتاب، ج ۷، ص ۳۹۹؛ البحر المحیط، ج ۳، ص ۵۲۵ و … .

([۳]) اللباب فی علوم الکتاب، ج ۷، ص ۳۹۹.

([۴]) البحر المحیط، ج ۳، ص ۵۲۵.

([۵]) کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۱.

([۶]) سنن، ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۸۰.

([۷]) البحر المحیط فى التفسیر، ج ۳، ص ۵۲۵ و بیشتر تفاسیر اهل سنت در اینجا مورد بررسى قرار گرفته‏اند.

([۸]) تفسیر القرآن العظیم المسمى اولى ما قیل فى آیات التنزیل، ج ۳، ص ۴۲.

([۹]) تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج ۴، ص ۲۸۴؛ التفسیر الشامل، ج ۲، ص ۹۷۷؛ تفسیر کبیر، ج ۱۲، ص ۳۰؛ تفسیر، قرطبى، ج ۶، ص ۲۲۲.

([۱۰]) لسان العرب، ج ۱۴، ص ۳۵۸.

([۱۱]) همان.

([۱۲]) همان.

([۱۳]) التعریفات، ص ۵۰.

([۱۴]) مفردات، ص ۲۱۳.

([۱۵]) شعراء/۱۹۵.

([۱۶]) شورى/۷.

([۱۷]) فصلت/۷.

([۱۸]) الجامع لاحکام القرآن، ج ۶، ص ۳۰.

([۱۹]) همان، ج ۱۵، ص ۳۴۱؛ الکشاف، ج ۳، ص ۴۴۳.

منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی

0 0 رای ها
امتیاز دهی به مطلب
اشتراک در
اطلاع دهید
guest
0 نظرها
بازخوردهای درون خطی
مشاهده همه نظرات