عبدالله بن جعفر محبوب پیامبر
از زمانی که جعفر بن ابی طالب در جنگ موته به شهادت رسید، عبدالله پیوسته مورد تفقد و دلجویی و محبتهای بیدریغ پیامبر خدا ’ قرار میگرفت. عبدالله می گوید: به خاطر دارم که پیامبر ’ خبر شهادت پدرم را برایم آوردند، در حالی که من به ایشان مینگریستم، ایشان بر سر من و برادرم دست میکشید و ازچشمانش اشک میریخت و از محاسن مبارکش میچکید. در آن حال، خطاب به پروردگار عرضه داشت: خداوندا! جعفر برای رسیدن به بهترین ثوابها پیشگام شد. پروردگارا! خودت بهترین جانشین برای فرزندان او باش، به بهترین وضعی که برای بندهات روا میداری. سپس رو به مادرم کرد و فرمود: ای اسما، به تو مژدهای بدهم؟ گفت:آری، پدر و مادرم به فدایت! فرمود: خداوند به جای آن دو دستی که از جعفر قطع شد، دو بال به او عطا کرد که باآنها در بهشت پرواز میکند. مادرم گفت: پدر و مادرم به فدای شما، این را به مردم بگویید.
پیامبر ’ برخاست و دست من را گرفت، در حالی که دست به سرم میکشید و نوازشم میکرد، به منبر رفت و مرا بر پله پایین جلوی خود نشاند و با چهرهای اندوهگین فرمود: جعفر کشته شد و خداوند برای او دو بال قرار داد که دربهشت پرواز میکند. آنگاه از منبر نزد ما آمد و ما همراه آن حضرت غذا خوردیم؛ غذایی بسیار گوارا! تا سه روز با آن حضرت بودیم و به هر یک از حجرههای خود که میرفت ما هم همراهش بودیم، سپس به خانه خود برگشتیم.[۱]
همچنین عبدالله بن جعفر گوید: «پیامبر ’ پس از گذشت سه روز از شهادت پدرم، به خانه ما آمد و فرمود: فرزندان برادرم را نزد من بیاورید. ما را که کودکانی بودیم نزد او آوردند، در همان لحظه فرمان داد سلمانی موهای سر ما را بتراشد. آنگاه فرمود: محمد، شبیه عموی ما ابوطالب است و عبدالله خلق و خوی مرا دارد. سپس دست مرا گرفت و بلند کرد و گفت: خدایا !جانشین جعفر در اهل و عیالش باش و خرید و فروش (کسب و کار) عبدالله را مبارک گردان! در این هنگام مادرمان آمد و از یتیمی ما شکوه کرد. پیامبر فرمود: از چه میترسی؟ آیا از سرپرستی آنها وحشت داری، در حالی که من در دنیا و آخرت، ولی و سرپرست آنها هستم».[۲]
[۱]– سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص ۴۵۸
[۲]– سفینه البحار، ج۲، ص ۱۲۶
دیدگاهتان را بنویسید