نزول آیه اکمال در حجه الوداع
نزول آیه در حجه الوداع
در این که آیه «اکمال» در حجهالوداع نازل شده است، شبههاى نیست و مورد اتفاق امت اسلامى است، ولى این که در چه روزى نازل شده است مورد اختلاف است که به نظر مىرسد ذهنیت اهلسنت درباره صحابه در این مسأله نیز دخالت داشته و آنان نیز با انگیزه دیگرى این آراء را گفتهاند؛ از این جهت به تناقضگویى کشیده شدهاند که اکنون به بررسى آنها مىپردازیم:
۱- نزول در روز جمعه در عرفات
در بعضى از روایات اهل سنت آمده است که این آیه روز جمعه در عرفات نازل شده است؛
«عن طارق بن شهاب عن عمر بن الخطاب رضى الله عنه انّ رجلاً من الیهود قال له: یا امیرالمؤمنین آیه فى کتابکم تقرؤنها لو علینا معشر الیهود نزلت، لاتّخذنا ذلک الیوم عیدا قال اىّ آیه؟ قال: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا. قال عمر قد عرفنا ذلک الیوم و المکان الذى نزلت فیه على النبى | و هو قائم بعرفه یوم جمعه.»([۱])
«طارق بن شهاب از عمر بن خطاب نقل مىکند که مردى یهودى به او گفت: اى خلیفه در کتاب شما آیهاى است مىخوانید که اگر این آیه بر یهودیان نازل مىشد ما آن روز را عید مىدانستیم.عمر پرسید: کدام آیه؟یهودى گفت: آیه «امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و دین اسلام را براى شما پسندیدم. عمر گفت: ما آن روز و آن مکانى را که این آیه در آن بر پیامبر | نازل شده است مىشناسیم. این آیه در روز جمعه در عرفات، در حالى که رسول خدا | ایستاده بود، نازل شده است».
۲- نزول در شب جمعه
در بعضى از روایات اهل سنت آمده است که این آیه در شب جمعه در عرفات نازل شده است؛
«عن طارق بن شهاب قال: قال یهودى لعمر لو علینا نزلت هذه الآیه لا تخذناه عیدا؛ الیوم اکملت لکم دینکم و قال عمر قد علمت الیوم الذى انزلت فیه و اللیله التى انزلت لیله الجمعه و نحن مع رسول الله | بعرفات.»([۲])
«طارق بن شهاب مىگوید: مردى یهودى به عمر گفت: اگر آیه {الیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ} بر ما نازل مىشد ما آن را عید مىگرفتیم. عمر گفت: بدون تردید من روز و شبى که این آیه در آن نازل شده است، مىشناسم. این آیه در شب جمعه بر رسول خدا | در عرفات نازل شد و ما با او بودیم».
عجیب این است که نسایى در کتاب خود از همین راوى از عمر([۳]) نقل مىکند که این آیه در روز جمعه نازل شده است و اکنون نقل مىکند که روز عرفه پنجشنبه بوده و آیه در شب جمعه نازل شده است.
نقد
۱- بسیارى از صحابه همانند ابوهریره و ابوسعید خدرى نقل کردهاند که این آیه در روز غدیر نازل شده است.([۴])
بنابر این بین گفته عمر و بقیه صحابه تعارض ایجاد مىشود و با توجه به تعارضهایى که قول عمر دارد – که آنها را بیان مىکنیم – قول او از درجه اعتبار ساقط مىشود و باید گفته دیگران را که روز غدیر باشد، پذیرفت.
۲- روایاتى که مىگوید در عرفات نازل شده است راوى آنها عمر و معاویه است. حال با توجه به این که در مراسم حج، در عرفات بیشترین ازدحام و تجمع وجود دارد، چگونه مىشود که بین چندین هزار صحابى تنها این دو نفر نقل مىکنند که این آیه در آنجا نازل شده است و دیگران چیزى نشنیدهاند؟
۳- اگر قول عمر را مبنىبر این که آیه «اکمال» در شب جمعه و در عرفات نازل شده است، بپذیریم برخلاف فقه امت اسلامى – چه شیعه و چه سنى – است؛ زیرا و هیچ مسلمانى نباید شب را در عرفه بماند! بلکه باید بعد از غروب آفتاب به طرف مشعر حرکت کنند و رسولخدا | نیز چنین کرده است؛
«فلم یزل واقفا حتى غربت الشمس و ذهبت الصفره قلیلاً حین غاب القرص واردف اسامه خلفه فدفع رسول الله.»([۵])
«پیامبر در عرفه حضور داشت تا این که خورشید غروب کرد و مقدار کمى از زردى خورشید از بین رفته بود که سوار شد و اسامه را نیز پشت سر خود سوار کرد و به راه افتاد».
همچنین رسول خدا | آن شب نماز مغرب و عشاء را در مزدلفه خوانده است.([۶]) پس چگونه قابل قبول است که بگوییم رسول خدا | آن شب را در عرفات مانده! و این آیه بر او نازل شده و عمر نیز همراه او بوده است!
۴- اگر گفته عمر را مبنىبر این که روز عرفه مصادف با روز جمعه بوده است، بپذیریم این مسأله با تاریخ حرکت پیامبر از مدینه و ورود او به مکه و بقیه ایام آن سال سازگار نیست که شرح این مسأله طولانى است و براى آگاهى از شرح این جریان مىتوان به منابع رجوع کرد.([۷])
۵- گذشته از تعارضى که بین آراء خلیفه دوم در این مسأله وجود دارد – که بقیه دانشمندان هم با توجه به ذهنیت خود درباره صحابه گرفتار آن شدهاند و راهى براى آن نمىیابند – اشکال دیگرى به شرح زیر بر این نظر وارد مىشود؛ چه روز عرفه را پنجشنبه بدانیم و چه جمعه و چه نزول آیه را روز و یا شب جمعه بدانیم، این قول با تاریخ ارتحال رسول خدا | سازگار نیست؛ زیرا از یک طرف اکثریت اهلسنت ارتحال رسول خدا | را در ۲۸ صفر مىدانند([۸]) و از طرفى مدعى هستند که فاصله نزول این آیه تا ارتحال رسولخدا| هشتاد و یا هشتاد یک روز بوده است،([۹]) در حالى که اگر روز عرفه که مصادف با نهم ذیحجه است نازل شده باشد و روز ارتحال را دوازدهم ربیعالاول بدانیم، بیش از نود روز مىشود!
گذشته از اشکالهایی که بر نظریه نزول آیه در عرفات یاد شد، شبهات دیگرى نیز وارد است؛ مانند این که آیه در حالى بر رسول خدا | نازل شد که:
«واقف بعرفه على ناقته العضباء فکاد عضد الناقه ینقدّ من ثقلها فبرکت».([۱۰])
«حضرت بر شترش به نام عضبا سوار بود، به گونهاى که بازوى شترش از سنگینى آن فرو خوابید.»
بنابراین مىباید رسول خدا | این آیه را در خطبه عرفه خوانده باشد، در حالى که هیچ کس این جمله را جزء خطبه عرفه آن حضرت نقل نکرده است.
گرچه عدهاى تلاش گستردهاى را به کار گرفتهاند تا اثبات کنند که این آیه در روز غدیر نازل نشده است تا ولایت امام على ×را از طرف رسولخدا| اعلام نشده بدانند، ولى باید توجه داشته باشند که حتى اگر بپذیریم که آیه مورد بحث، روز عرفه در حالى که آن حضرت بر شتر غضبایش سوار بود، نازل شده است باز هم با ولایت امام على × در ارتباط است؛ زیرا یکى از احادیث مورد توافق شیعه و اهل سنت حدیث ثقلین است که رسول خدا | در آن حدیث، اهل بیت ÷ خود را عِدل قرآن و امانت ماندگار بین امت تا قیامت اعلام کرده است و از طرفى بر اساس منابع اهل سنت رسول خدا | حدیث را در سال پایانى عمر شریفش چهار بار و نخستین بار در حجهالوداع و در روز عرفه اعلام کرده است. به این جریان توجه کنید:
«عن جابر بن عبدالله قال رایت رسول الله | فى حجّه یوم عرفه و هو على ناقته القصواء یخطب فسمعته یقول: یا ایها الناس انّى ترکت فیکم من (ما) ان اخذتم به لن تضلوا، کتاب الله و عترتى اهل بیتى.»([۱۱])
«جابر بن عبدالله مىگوید: رسول خدا | را روز عرفه در حال سخنرانى دیدم که بر شترش (قصوا) سوار بود و مىفرمود: اى مردم چیزى را در بین شما گذاشتم که اگر از آن پیروى کنید گمراه نمىشوید، آنها کتاب خدا و عترتم و اهلبیتم هستند».
براین اساس – همان طور که در عنوان بحث مطرح کردیم – در نزول آیه در حجهالوداع تردیدى نیست و با توجه به محتواى آیه مىباید مشخص شدن جانشین رسول خدا | از طرف خداوند باشد تا اکمال دین و اتمام نعمت صادق باشد. از طرفى چنان که در شرح آیه تبلیغ بیان کردیم، این آیه در غدیر خم نازل شده است و محتواى آیه تبلیغ حکایت دارد که چیزى به عهده رسولخدا| گذاشته شده است که تبلیغ نکردن آن مساوى با عدم ابلاغ رسالت آن حضرت است. البته با توجه به اختلاف قرائت آیه که «ما انزل الیک فى على» باشد که پیشتر منابع آن را مشخص کردیم و نیز جمله پایانى آیه تبلیغ که از خوف رسول خدا | حکایت دارد و همچنین قرائنى که در مشخص کردن مقصود از ناس در آیه و در بحث آیه تبلیغ مطرح کردیم – که مقصود سران قریش هستند که مدعى مشارکت در قدرت و تصاحب رهبرى امت بعد از پیامبر بودند – آیه مورد بحث باید قبل از غدیر نازل شده باشد، ولى با توجه به آیه تبلیغ، رسولخدا | اعلام این آیه را به تأخیر انداخته است که با نزول آیه تبلیغ و تهدید رسول خدا | از طرف خداوند آن را در غدیر اعلام مىکند و این مسأله با نقل منابع شیعه و سنی که آیه در غدیر نازل شده است، منافاتى ندارد؛ زیرا تا رسولخدا | آیهاى را براى مردم نخواند مردم نمىدانند آیهاى نازل شده است و پیامبر نیز قرائت آیه را تا روز غدیر به تأخیر انداخت که آیه تبلیغ نازل شد و به دنبال آن رسول خدا | مراسم غدیر را برگزار کرد. تکمیل دین با اعلام امامت و نزول آیه قبل از غدیر و ترس رسول خدا | از اعلام آن و نزول آیه تبلیغ و به دنبال آن برگزارى مراسم در روز غدیر و اعلام رسولخدا| به نزول آیه اکمال دین در روایتى بسیار زیبا از امام باقر× چنین آمده است:
«عن ابى الجارود عن ابى جعفر × قال: سمعت اباجعفر× یقول: فرض الله عزّوجلّ على العباد خمسا اخذوا اربعا و ترکوا واحدا. قلت: اتسمیهنّ لى جعلت فداک؟ فقال: الصلاه و کان الناس لا یدرون کیف یصلّون، فنزل جبرئیل × فقال: یا محمد اخبرهم بمواقیت صلاتهم، ثم نزلت الزکاه، فقال: یا محمد اخبرهم من زکاتهم ما اخبرتهم من صلاتهم، ثم نزل الصوم، فکان رسول الله | اذا کان یوم عاشوراء بعث الى ما حوله من القرى، فصاموا ذلک الیوم، فنزل (صوم) شهر رمضان بین شعبان و شوال، ثم نزل الحجّ، فنزل جبرئیل× فقال: اخبرهم من حجّهم ما اخبرتهم من صلاتهم و زکاتهم و صومهم، ثم نزلت الولایه و انّما اتاه ذلک فى یوم الجمعه بعرفه، انزل الله عزّوجلّ: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى، و کان کمال الدین بولایه علىّ بن ابى طالب ×، فقال عند ذلک رسول الله |: امتى حدیثوا عهد بالجاهلیه و متى اخبرتهم بهذا فى ابن عمّى یقول قائل و یقول قائل – فقلت فى نفسى من غیر ان ینطق به لسانى – فاتتنى عزیمه من الله عزّوجلّ بقله اوعدنى ان لم ابلّغ ان یعذبّنى، فنزلت: یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله یعصمک من الناس، انّه لم یکن نبىّ من الانبیاء ممّن کان قبلى الاّ و قد عمّره الله، ثم دعاه، فاجابه، فاوشک ان ادعى فاجیب و انا مسؤول و انتم مسؤولون، فماذا انتم قائلون؟ فقالوا: نشهد انّک قد بلّغت و نصحت و ادّیت ما علیک فجزاک الله افضل جزاء المرسلین، فقال: اللهم اشهد – ثلاث مرّات – ثم قال: یا معشر المسلمین هذا ولیّکم من بعدى فلیبلّغ الشاهد منکم الغائب…»([۱۲])
«ابو جارود مىگوید: از امام باقر × شنیدم که مىفرمود: خداى عزوجل پنج چیز را بر بندگان واجب ساخت و آنان به چهار مورد آن عمل کردند. و یکى را رها کردند. عرض کردم: قربانت گردم، آنها را براى من نام مىبرى؟»
فرمود: ۱- نماز، مردم نمىدانستند چگونه نماز گزارند تا جبرئیل× فرود آمد و گفت: اى محمد وقتهاى نماز را به مردم خبر ده؛
۲- زکات پس از نماز نازل شد. جبرئیل × گفت: اى محمد درباره زکات آنان را خبر ده، چنان که درباره نماز خبردادى؛
۳- روزه بعد از زکات نازل شد. چون روز عاشورا مىرسید پیامبر | به روستاهاى اطراف خود افرادى را مىفرستاد تا آن روز را روزه بدارند. سپس روزه ماه رمضان – میان شعبان و شوال – نازل شد؛
۴- سپس امر به حج رسید و جبرئیل × فرود آمد و گفت چنان که درباره نماز و زکات و روزه به مردم خبر دادى درباره حج هم خبر ده؛
۵- سپس امر به ولایت رسید و آن روز جمعه در عرفات رسید و خداى عز و جل آیه «امروز دینتان را براى شما کامل و نعمتم را بر شما تمام نمودم» را نازل کرد و کمال دین با ولایت على بن ابى طالب بود. پیامبر |در آن جا فرمود: امت من هنوز به دوران جاهلیت نزدیکند (تازه از جاهلیت به اسلام گراییدهاند). اگر من نسبت به پسر عمویم به آنان خبر دهم، کسى سخنى مىگوید – من این مطلب را بدون این که به زبان آورم در دلم مىگفتم – تا آن فرمان قطعى خداى عز و جل به من رسید و مرا تهدید کرد که اگر ابلاغ نکنم، عذابم خواهد کرد و این آیه نازل شد:
«اى پیامبر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده برسان و اگر این کار را انجام ندهى رسالت خدا را نرساندهاى. وظیفهات را انجام ندادهای خدا تو را از شر مردم نگه مىدارد و خدا مردم کافر را هدایت نمىکند.»
آن گاه رسول خدا | دست على × را گرفت و فرمود:
اى مردم! خدا همه پیامبران پیش از مرا عمرى معین داد و سپس به جانب خود خواند و آنان هم اجابتش کردند (از دار فانى به عالم باقى رهسپار شدند) و نزدیک است که مرا هم بخواند و اجابت کنم. من مسؤولیت دارم و شما هم مسؤولیت دارید. اکنون شما چه مىگویید؟ آنها گفتند: گواهى میدهیم که تو ابلاغ کردى و خیرخواهى نمودى و آنچه بر تو بود، رساندى. خدا بهترین پاداش پیامبران را به تو دهد.
پیامبر سه مرتبه فرمود: خدایا شاهد باش. سپس فرمود: اى گروه مسلمانان این (شخصى که روى دست من و نامش على بن ابى طالب × است) ولىّ شما پس از من است. شما که حاضرید به غایبان برسانید».
([۱]) صحیح، البخارى، ج ۱، ص ۱۶، ج ۵، ص ۱۲۷، ج ۸، ص ۱۳۸.
([۴]) تاریخ بغداد، ج ۸، ص ۲۹۰؛ مناقب، ابن مغازلى، ص ۱۹؛ مناقب، باعونى، ج ۱، ص ۱۱۸ و ۱۳۷؛ النورالمشتعل، ص ۵۶؛ مناقب، ابن مردویه، ص ۲۵۱؛ ترجمه الامام على من تاریخ مدینه دمشق، ج ۲، ص ۷۵؛ شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، ج ۱، ص ۲۰۰.
([۵]) سنن، ابى داود، ج ۲، ص ۱۳۳.
([۷]) آیات الغدیر، ص ۳۶۳ به بعد.
([۸]) تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۴۲؛ الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۳۲۳؛ سیره النّبویّه، ذهبى، ج ۲، ص ۴۷۲.
([۹]) تفسیر، قرطبى، ج ۲۰، ص ۲۳۳؛ تفسیر رازى، ج ۱۱، ص ۱۳۹.
([۱۰]) تفسیر، قرطبى، ج ۶، ص ۶۱.
([۱۱]) سنن، ترمذى، ج ۵، ص ۴۳۳؛ السنن الکبرى، ج ۱۰، ص ۱۱۴؛ السنه، ج ۲، ص ۶۴۳؛ الفقه و المتفقه، ج ۱، ص ۹۴؛ جواهر العقدین، ص ۲۳۴؛ کنزالعمّال، ج ۱، ص ۱۷۲؛ الضعفاء الکبیر، ج ۲، ص ۲۵۰؛ نوادر الاصول، ص ۶۸؛ الاصل الخمسون، المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۶۳ حدیث ۲۶۷۹؛ مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۹۵ و ج ۹، ص ۱۶۳ و ج ۱۰، ص ۳۶۳؛ المصابیح، ج ۲، ص ۲۰۶؛ جامع الاصول، ج ۱، ص ۲۷۷ رقم ۶۵؛ تهذیب الکمال، ج ۱، ص ۵۱؛ تحفه الاشراف، ج ۲، ص ۲۷۸ رقم ۲۶۱۵؛ مقتل الحسین ×، خوارزمى، ج ۱، ص ۱۱۴؛ مشکاه المصابیح، ج ۳، ص ۲۵۸؛ نظم دررالسمطین، ص ۲۳۲؛ معرفه ما یجب لآل البیت النبوى، ص ۳۸.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی