نقش اهل کوفه در شهادت امام حسین×
نقش اهل کوفه در شهادت امام حسین×
وهابیّت سعی دارند شهادت امام حسین× را به گردن شیعهها بیندازند، لذا در اینباره میگویند: شیعیان عراق امام حسین× را دعوت کردند، بعد او را به شهادت رساندند. متأسفانه انگشت اتهام را به سمت شیعیان نشانه میگیرند و امروزه هم در سایتها و کتابهایشان این شبهه را فراوان ذکر میکنند.
۱. امام حسین× درباره نفرین شیعیان
احمد الکاتب میگوید: امام حسین× درباره شیعیان چنین دعا کرد:
اللهم ان متعهتم الی حین ففرقهم فرقا، واجعلهم طرائق قددا ولاترض الولاه عنهم ابدا، فانهم دعونا لینصرونا، ثم عدوا علینا فقتلوه.
خدایا! این گروه را تا مدت معینی از دنیا برخوردار ساز و آنان را در فرقهها و دستهجات متعدّد قرار بده و هیچگاه والیان را از آنان خرسند مساز؛ زیرا اینان ما را دعوت کردند تا یاری کنند اما برخلاف انتظار با ما دشمنی کردند و ما را کشتند.([۱])
۲. جنایت شیعیان
محبالدین خطیب مصری (م ۱۳۸۹ هـ) در حواشی خود بر کتاب «العواصم من القواصم ابنعربی»، بعد از بیان نظر و کوششهای برخی از کسانی که میخواستند امام حسین را از سفر به عراق منصرف کنند مینویسد:
این همه کوششی که افراد خیرخواه برای ممانعت از سفر حسینبن علی× به کوفه کردند، بینتیجه ماند. سفری که برای خود و اسلام و امت اسلامی تا امروز و تا روز قیامت نامیمون و زیانآور بوده و تمام این زیانها به سبب جنایتی بود که شیعیان مرتکب شدند؛ زیرا آنان بودند که از روی نادانی و غرور و حس فتنهانگیزی و ایجاد شرّ و اختلاف، حسینبن علی را برای قیام و سفر به عراق برانگیختند.([۲])
نقد و بررسی:
۱. جنگیدن با امام حسین× منافات با شیعه بودن دارد
شیعه به معنی تابع و پیرو است؛ لذا اقدام کوفیان در قتل امام حسین×، منافات با مفهوم شیعه دارد و حتی اگر ثابت شود قاتلین امام حسین× روزی هم به ظاهر اظهار تشیّع میکردند، با این جنایت ثابت کردهاند که دشمنان اهلبیت^ هستند نه پیروان آنها.
سید امین در این زمینه مینویسد:
حاشلله أن یکون الذین قتلوه هم شیعته، بل الذین قتلوه بعضهم أهل طمع لایرجع إلى دین، وبعضهم أجلاف أشرار، وبعضهم اتبعوا رؤساهم الذین قادهم حب الدنیا إلى قتاله، ولم یکن فیهم من شیعته ومحبیه أحد، أما شیعته المخلصون فکانوا له أنصاراً، وما برحوا حتى قتلوا دونه، ونصروه بکل ما فی جهدهم، إلى آخر ساعه من حیاتهم، وکثیر منهم لم یتمکن من نصرته، أو لم یکن عالماً بأن الأمر سینتهی إلى ما انتهی إلیه، وبعضهم خاطر بنفسه، وخرق الحصار الذی ضربه ابنزیاد علی الکوفه، وجاء لنصرته حتى قتل معه، أما ان أحداً من شیعته ومحبیه قاتله فذلک لم یکن، وهل یعتقد أحد إن شیعته الخلص کانت لهم کثره مفرطه؟ کلا، فما زال أتباع الحق فی کل زمان أقل قلیل، ویعلم ذلک بالعیان، وبقوله تعالى: «وقلیل من عبادی الشکور».([۳])
منزّه است خداوند از اینکه قاتلین امام حسین× از شیعیان باشند؛ بلکه کسانی که ایشان را کشتند از اهل طمع بودند که دین نداشتند و بعضی از اشرار نااهل بودند و بعضی از ایشان به دنبال رؤسای خود رفتند؛ رؤسایی که دوستی دنیا ایشان را به جنگ حسینبن علی× کشانده بود؛ و در بین ایشان کسی از شیعیان و دوستداران حضرت نبود؛ اما شیعیان مخلص آن حضرت همگی یاران او شدند و در اینکه در راه او کشته شوند درنگ ننمودند؛ و او را تا آخرین لحظات زندگانی با تمام نیرو یاری کردند؛ و بسیاری از ایشان نیز نتوانستند حضرت را یاری بنمایند یا نمیدانستند که کار حضرت به اینجا منتهی خواهد شد؛ بعضی نیز در این هنگام جان خود را به خطر انداخته و حصاری را که ابنزیاد دور کوفه کشیده بود شکستند و برای یاری حضرت آمدند تا اینکه در کربلا شهید شدند؛ اما اینکه ادّعا شود که یکی از شیعیان در جنگ با حضرت حضور داشته است این صحت ندارد؛ و آیا کسی میتواند اعتقاد داشته باشد که حتی یکی از شیعیان و دوستداران حضرت که چنین علاقهای به حضرت داشتهاند به جنگ ایشان برود؟ هرگز! همیشه چنین بوده است که طرفداران حق در هر زمانی اندک بودهاند و این همیشه دیده شده است و خداوند فرموده است: «و عدهی کمی از بندگان من شکرگزار هستند».
- برخلاف هجمههایی که بر علیه مردم کوفه از طرف افراد بیاطلاع یا کماطلاع جامعه صورت میگیرد، مردم کوفه، محبّ اهلبیت بودهاند. بررسی شرایطی که یزید و ابن زیاد بر کوفه حاکم نموده بودند و دیگر واقعیتهای تاریخی که بیان گردیده، ما را وادار مینماید که در مورد دید حاکم بر جامعه در مورد کوفه تجدیدنظر نماییم و بدون اطلاع آنها را مورد اتهام قرار ندهیم. قیام توابین و همچنین قیام مختار که توسط مردم کوفه در دفاع از اهلبیت و به خونخواهی امام حسین× صورت گرفت، شاهد این مدعاست.
آیا شیعیان اینگونهاند؟
الف) ابنجوزی نمونهای از جنایات لشکر عمر سعد را این چنین نقل میکند:
کودکی در لحظات آخر عمر سیدالشهدا× در دامنش نشست که آن کودک را نیز بیرحمانه به قتل رساندند.([۴])
ب) سیر اعلامالنبلاء، نمونهای دیگر را بیان میکند:
وقتی آن مرد خبیث گوشوارهی فاطمه دختر سیدالشهدا× را از گوش او میکشید، در همین حال گریه میکند! فاطمه به او میفرماید: چرا گریه میکنی؟! رهایم کن، آن خبیث در جواب میگوید: اگر من این کار را نکنم، فرد دیگری گوشواره را میبرد.([۵])
ج) ابن اثیر نیز به نقل واقعهی جانسوز دیگری میپردازد و اینگونه مینویسد:
وخرجت امرأه الکلبی تمشی الی زوجها فجلست عند رأسه تمسح التراب عن وجهه وتقول: هنیئاً لک الجنه فأمر شمر غلاما اسمه رستم فضرب رأسها بالعمود فشدخه فماتت مکانه.([۶])
زنی از قبیلهی کلب به سمت جنازهی شوهر شهیدش رفت و در کنار سر او نشست و خاک را از روی او پاک کرد و گفت: بهشت بر تو گوارا باشد! در این هنگام شمر به غلامش که رستم نام داشت، دستور داد آن زن را بزند، ضربهای بر سر آن بانوی ستمدیده و داغدیده وارد کرد که در دم جان داد.
د) بلاذری در مورد آتشسوزی خیمهها و اهل حرم مینویسد:
… و بعد از آتشزدن خیمهها، زنها فریاد کشیدند و صدای شیون آنها بلند شد و از خیمهها خارج شدند… .([۷])
[۱]) مفید، محمد، ارشاد، ج۲، ص۱۱۰.
[۲]) ابن عربی، ابوبکر، العواصم، ص۲۳۱پاورقی.
[۳]) امین، سیدمحسن، أعیان الشیعهًْ، ج۱، ص۵۸۵.
[۴]) ابن جوزی، عبدالرحمن، المنتظم، ج۵، ص۳۴۰.
[۵]) ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۰۴.
[۶]) ابن اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، ج۴، صص۶۹ ـ ۷۰؛ طبری، محمد، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۳.
[۷]) بلاذری، احمد، انساب الاشراف، صص۸۰۸ ـ ۸۰۹.
منبع : مجمع جهانی شیعه شناسی