هاشمیان در کربلا
هاشمیان کربلا، طالبیان بودند. یعنی اولاد ابوطالب، من سراغ ندارم هاشمی غیر طالبی در کربلا. چون یا ابناء امیرالمومنین۷ بودند یا ابناء برادر امیرالمومنین عقیل. البته از آن دو برادر یعنی از طالب فرزندی نمانده بود و لذا به عنوان هاشیمان عاشورا فرزندان ابوطالب فقط اولاد علی بن ابی طالب۷ بود و عقیل بن ابی طالب و دو فرزند خردسال عبدالله بن جعفر. نسبت به اولاد علی بن ابی طالب۷ همه اهل مطالعهاند و مطّلع.
وجه تسمیه نامهای فرزندان حضرت امیر۷
اما باز به این مناسبت خوب است موضوع نامهای فرزندان علی بن ابی طالب۷ بحث شود؛ چرا که تا مطرح میشود، مخصوصا برادران حضرت ابا الفضل۷ در میانشان شخصی به نام عثمان است، طبعا این سوال مشهور معروف تکراری پوسیده تکرار میشود که چطور امیرالمومنین۷ نام بعضی از فرزندانش را به این نامها نهاده است؟ در اینجا توجه به این نکته خوب است که در قرآن کریم نسبت به اسماء آمده است که ﴿إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَم﴾[۱]، مادر است که نام را نهاده است. در اخبار کربلا، امام حسین۷ نسبت به حرّ میگوید که مادرت تو را حرّ نامید. بنابراین بسیاری نامها را مادران بر روی فرزندان مینهادهاند.
باز برگردیم سر ذکر مرحوم شهید محراب، سید حسین مدنی تبریزی. گفتم هر دو شب را درباره یک معصوم ایشان صحبت میکرد. بعد از منبر از ایشان پرسیدم این مطلب را چه کسی فرموده است، ایشان فرمودند مرحوم محدث قمی در مقدمه نَفْسُ المَهْمُومشان این مطلب را ذکر کرده است. این کتاب نفس المهموم را گرفتم و این وقعه الطف لابی مخنف مطلب را دنبال کردم. البته حدود بیست سال طول کشید تا سر از کتاب درآورد که به زبانهای مختلف هم ترجمه و منتشر شده است. عرضم این است که چون این آقایان تصریح کرده بودند که کهنترین و قدیمترین منبع معتبر مقتل امام حسین، مقتل ابی مخنف است و دیدم در اولین رجال ما رجال نجاشی تعبیر کرده است «کان شیخ اصحاب الاخبار بالکوفه و وجههم و کان یسکن الی ما یرویه» و مشهور این است که این تعبیر، تعبیر توثیق است، ولی بعضیها اخبار ابن مخنف را حمل بر تحسین کردند، حسب اعتبار او حَسَن است، ولی مشهور موثق حساب میکنند.
بعد هم دیدم کتابی به نام دراسات فی التاریخ و المورخین العرب دکتر م گولیوس آلمانی در دانشکده تاریخ در دانشگاه کلکته مباحثی را در تاریخ اسلام ایراد کرده است که ابراهیم نصار مصری به عربی ترجمه کرده. آنجا هم دیدم که به عنوان اولین مورّخ معتبر تاریخ اسلام، به همین ابی مخنف خیلی عنایت کرده است. البته آقایان تذکر داده بودند که مقتل صحیحاش در ضمن تاریخ طبری است و من ضمن تطبیق متن تاریخ طبری، با ارشاد شیخ مفید، متوجه شدم که این همان است. مرحوم شیخ مفید هم با فاصله صد سال، همانها را نه از طبری که از منبع طبری که همان مقتل هشام کلبی است، نقل کرده. ارشاد شیخ مفید به سه قسمت تقسیم میشود: قسمت اول تاریخ ما قبل امام حسین۷ و قسمت بعدیاش هم ائمه و ذریه امام حسین و قسمت آخر مقتل امام حسین۷ است. یک مقتل نسبتا فراموش شده. چون جداگانه چاپ و پخش و نشر نشده، لذا غالبا مورد فراموشی و غفلت است.
ایشان در مقدمه مقتلش گفته است که من عمدتا اخبار کربلا را از دو مورخ نقل میکنم، یکی از کلبی و یکی از مدائنی. وقتی با تاریخ طبری تطبیق میکنیم، میبینیم اکثریت قریب به اتفاق از کلبی است که طبری از آن نقل کرده و احیانا بعضی از اخبارش را که با تاریخ طبری نمیخواند میفهمیم که این احتمالا نقل از همان مقتل ابوالحسن علی بن محمد مدائنی متوفای ۲۲۰ هجری است. این آقای کلبی متوفای ۲۰۶ یا ۲۰۴ یعنی معاصر حضرت امامرضا۷ بوده است و مدتی کوتاه بعد از حضرت رضا فوت کرده، حدود هزار و دویست و اندی سال قبل از ما میزیسته است.
هشام کلبی مقتل استادش ابی مخنف را نقل کرده احیانا چند خبری هم از جاهای دیگر به دست آورده، به آخر مقتل استادش ابی مخنف اضافه کرده. اگر مرحوم شیخ مفید اسناد این اخبار را به همان نحوی که کلبی در مقتلش و طبری به نقل او در تاریخش آورده، نقل میکرد، ما الان هیچ احتیاجی به تاریخ طبری نداشتیم، اما چون که متأسفانه مرحوم شیخ مفید اسناد را حذف کرده، الان تنها کتابی که اسناد اخبار کربلا را دارد، همین تاریخ طبری است. یکی از امتیازات اصلی مقتل وقعه الطف ابومخنف، طبق تحقیق بنده همین است که هیچ خبری در متن این مقتل نیست که به کسی که حاضر و ناظر جریان بوده، نرسد. وقتی منبری روی منبر مطلبی را نقل میکنند، در ذهنها میآید که چه کسی نزد امام حسین۷ یا نزد عمر سعد بوده که این خبر را حاضر و ناظر باشد و دیده و شنیده باشد؟ جوابش در اخبار ابی مخنف در مقتل صحیحش میباشد.
[۱] . آل عمران (۳) : ۳۶.